در خانه ي ما رونق اگر نيست صفا هست           هرجا كه صفا هست در آن نور خدا هست

          رواق منظر چشمم آشيانه ي توست            كرم نما وفرود آي كه خانه ، خانه ي توست



تاريخ : سه شنبه 14 مرداد 1398 | 12:4 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : چهار شنبه 12 تير 1398 | 12:21 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : چهار شنبه 12 تير 1398 | 12:17 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : چهار شنبه 12 تير 1398 | 12:11 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : چهار شنبه 12 تير 1398 | 11:56 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : چهار شنبه 12 تير 1398 | 11:45 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : یک شنبه 15 اسفند 1395 | 13:3 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : یک شنبه 15 اسفند 1395 | 13:1 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : یک شنبه 15 اسفند 1395 | 12:20 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : یک شنبه 15 اسفند 1395 | 11:47 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : یک شنبه 15 اسفند 1395 | 11:31 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

در مورد محل دفن حضرت زينب(س) سه قول هست:
1. حضرت زينب(س) به مدينه آمد و پس از ورود به مدينه پيوسته عزادار و گريان بود تا اين كه پس از يك سال و نيم در همان مدينه از دنيا رفت و در همان جا دفن شد. اكنون از قبر آن بانوي محترمه، اثري در دست نيست. اين قول را علامه سيد محسن امين اختيار كرده و از اقوال ديگر معتبرتر مي داند.
2. حضرت زينب(س) پس از ورود به مدينه، در مجالس و محافل سخن مي گفت و مظالم و جنايات يزيديان را بازگو مي كرد. فرماندار مدينه ماجرا را به يزيد نوشت و او دستور داد زينب را مخير سازند تا هر شهري كه مي خواهد (غير از مكه و مدينه) برود. حضرت زينب به شام رفت و در آن جا اقامت كرد و پس از چندي در همان جا از دنيا رفت. البته برخي احتمال داده اند قبري كه در شام است، قبر زينب صغري (ام كلثوم) است، نه قبر زينب كبري.
3. زينب (س) به علت افشاگري عليه دستگاه بني اميه، مجبور شد كه مدينه را ترك كند. از اين رو مصر را انتخاب كرد و در آن جا رحل اقامت افكند و همان جا از دنيا رفت. سيده زينب در شهر قاهره هم اكنون زيارتگاه مجلل و با شكوهي است و...))، (ر.ك : زندگاني حضرت فاطمه(س) و دختر آن حضرت، سيد هاشم رسولي محلاتي).
بنابراين نمى‏توان به صورت يقينى گفت كه قبر حضرت زينب(س) در شام است و اگر مسلّم باشد كه آنان در شام دفن شده‏اند در اين صورت مى‏توان پرسيد كه آيا آنان دوباره به شام برگشته‏اند؟ در اين مورد برخى از مورّخان نوشته‏اند كه حضرت زينب كبرى(س) در اثر قحطى در مدينه و يا واقعه‏ى «حرّه» به همراه شوهرش عبداللّه‏ به شام آمد و در آن‏جا وفات يافت و واقعه «حرّه» اين است كه در سال 62 هجرى قمرى مردم مدينه يزيد را از حكومت خلع و حاكم اموى مدينه را عزل كردند. اين خبر به يزيد رسيد. يزيد، مسلم بن عقبه را با 12 هزار نفر به سوى مدينه فرستاد. نيروهاى مسلم بن عقبه در شرق مدينه در مكانى به نام حرّه مستقر شدند و از آن جا به شهر حمله و شهر را قتل و غارت كردند(تاريخ و اماكن سياحتى و زيارتى سوريه، ص 63 و منتخب‏التواريخ، ص 66).
آن چه بايد در اين گونه موارد مورد توجه واقع شود اين است كه دشمن همواره تلاش مى‏كرد تا اقليت شيعه را كه پيرو امامان معصوم بودند، از بين ببرد و براى همين در كربلا همه را كشتند و در واقعه «حرّه» بسيارى از علويان را كشتند و به اين كشتار در طول تاريخ ادامه دادند. با وجود اين گونه دشمنان چطور مى‏توان در باب ولادت، وفات، محل دفن و تاريخ زندگى اين شخصيّت‏ها سخن قاطعانه گفت؟!
نکته ديگري که توجه به آن خوب است اين است که آنچه مهم است انجام زيارت و ارتباط معنوي با اولياي خدا است لذا ما در، هر سه مورد حضرت زينت سلام الله عليها را زيارت مي کنيم و هيچ گونه مشکلي ندارد و در، هر صورت اين بارگاهها مرکز عبادت و توسل به حضرات معصومين و زينب کبري است و دشمن شکن هم هست.



تاريخ : شنبه 4 ارديبهشت 1395 | 9:32 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

نوروز95,عیدنوروز1395,عید نوروز,عیدنوروز,نوروزباستانی,جشن نوروز

عید نوروز برابر با اول فروردین ماه (تقویم شمسی)، جشن آغاز سال و یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است.خاستگاه عید نوروز در ایران باستان می باشد و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران عید نوروز را جشن می‌گیرند.

امروزه زمان برگزاری عید نوروز، در آغاز فصل بهار است. عید نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.

 

زمان عید نوروز

جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز می‌شود. در دانش ستاره‌شناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیم‌کره شمالی زمین به لحظه‌ای گفته می‌شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می‌رود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده می‌شود، و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است.


در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می‌شود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می‌شود و روز آغاز سال محسوب نمی‌شود.

نوروز95,عیدنوروز1395,عید نوروز,عیدنوروز,نوروزباستانی,جشن نوروز

پیدایش عید نوروز

عید نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.

 

در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه : «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم

آداب و رسوم عید نوروز در ایران:

مراسم چهار شنبه سوری قبل از عید نوروز :یکی از آیینهای نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال  گویند.


برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه ی سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : " زردی من از تو، سرخی تو از من "، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو و عید  نوروز را با آسودگی و شادی آغاز کنند.


تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛


کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خوردن، فال گرفتن، " فال گوش " ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و " قاشق زنی " ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است.و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.

 

نوروز95,عیدنوروز1395,عید نوروز,عیدنوروز,نوروزباستانی,جشن نوروز

 

خريد لباس برای عيد نوروز

از يکی دو ماه به عید نوروز مانده مردم به بازار مي روند و لباس عيدشان را می خرند.در گذشته مردم معمولا پارچه هايي را خريداری می کردند که رنگ روشن داشت و معتقد بودند اگر لباس را خودشان بدوزند پارچه آن را روزهای دوشنبه يا جمعه قيچی کنند و نيز معتقد بودند که روز پنج شنبه ساعت سنگين است و لباس مدتی روی دست می ماند تا دوخته شود. روز سه شنبه اگر بريده شود نصيب دزد يا مرده شور خواهد شد و روز چهار شنبه می سوزد وسايل خانه نيز بايد عوض شود و يا تميز گردد. پختن نان شيرين از جمله کارهايي بود  که حتماً بايد قبل از عيد نوروز و برای عيد انجام میگرفت.

سبز کردن گندم، عدس، تره تيزک، ده پانزده روز به عيد نوروز مانده در خانه ها صورت می گيرد. در شیراز معمولا برای اين کار از ظرفی استفاده می کنند که از جنس مس يا روی باشد و بعد مقداری دانه ابتدا به سلامتی امام زمان می ريزند و به ترتيب بعد از آن نام اعضای خانواده را می آورند .

 


خانه تکانی يا رفت و روب قبل از عید نوروز :

يکی دو هفته پيش از عيد نوروز خانه تکاتی يا رفت و روب انجام می گيرد و مجدداً اثاثيه را جابه جا می کنند و گرد گيری می کنند و دوباره آنها را می چينند. در مراحل بعد تخم مرغ رنگ کردن است که آن ها را آب پز می کنند و رنگ های شاد بر روی آنها می زنند.

 

سفره هفت سین و ساعت تحويل سال

برای تحويل سال در يکی از اطاق های خانه شان سفره می اندازند . پيش از هر چيز آيينه و قرآن در آن می گذارند و بعد هفت سين را می گذارند. 

هفت سين عبارت است از سماق، سير، سنجد، سمنو، سکه، سرکه، سبزی . علاوه بر هفت سین شمع  و آینه  تخم مرغ و ... سر  سفره گذاشته میشود.

نوروز95,عیدنوروز1395,عید نوروز,عیدنوروز,نوروزباستانی,جشن نوروز

موقع تحويل سال همه اهل خانه بايد با لباس نو بر سر سفره باشند اسپند نيز دود می شود و هر کدام از اين ها فلسفه ای دارد. شمع برای روشنايي خانه و زندگی، قرآن نشان توجهی است که بايد در آغاز سال به خداوند داشته، به علاوه در سال نو، صاحب قرآن يار و مددکار اهل خانه خواهد

ديد و بازديد عید نوروز

از بامداد نوروز ديد و بازديدها آغاز می شود در همه خانواده ها رسم است که به ديدار کسی که از نظر سن و شخصيت بر ديگران مزيت دارد بروند و دست او را ببوسند و تبريک بگويند و او نيز عيدی که شامل سکه يا پول است به آنها بدهد. بعضی نيز صبح عيد نوروز يک بشقاب گندم برشته که شامل: کنجد، گندم، شاهدانه، نخودچی و کشمش است به اضافه يک بشقاب نان شيرين به اضافه تخم مرغ رنگی يا سکه به کوچک ترها می دهند.

 

سيزده بدر (روز سیزدهم عید نوروز )

روز دوازده فروردين همه وسايل تهيه می شود و هر چه از شيرينی ها و آجيل ها باقی مانده برای صبح سيزده آماده می شود که البته همراه آن سرکه و کاهو نيز هست. صبح سيزده فروردين همه دسته دسته عازم کوه و باغ های اطراف شهر می شوند و معتقدند در روز سيزده فروردين نبايد در خانه ماند زيرا اين روز نحس و بديمن می باشد. روز سيزده پيش از طلوع آفتاب و تا پاسی از شب ادامه دارد در عصر اين روز ويژه سبزی گره زدن دخترهاست که در واقع برای گشايش بخت خود اين کار را می کنند.

عیدنوروز ، بر همگان مبارک

 

 عید نوروز یکی از مهمترین و اصلی ترین جشن های ایرانیان می باشد که از دیرباز و از ایران باستان نسل به نسل منتقل شده است . این عید با تمام شدن زمستان و فرا رسیدن بهار آغاز می شود و نماینگر آغاز سالی جدید و با عشق و محبت است.  با ما در این قسمت از سایت دانش آکاایران همراه باشید تا بیشتر با عید نوروز قدیمی ترین جشن باستانی آشنا شویم.

عید نوروز, قدیمی ترین جشن باستانی,مراسمات باستانی

عید نوروز,قدیمی ترین جشن باستانی,مراسمات باستانی,عید,نوروز,مراسمات اعیاد,جشن,سنت های عید نوروز,عید نوروز و بهار,بهار,فرا رسیدن بهار,عید نوروز در ایران باستان,بهترین مراسمات باستانی,تاریخچه عید نوروز,عید نوروز و ایران باستان

قدیمی ترین جشن باستانی


عید نوروز توسط تمام قوم های ایرانی در میان اهالی شهر و روستا و عشایر با هر طبقه اجتماعی برگزار می شود, مراسم جشن عید نوروز است. ایرانی ها، نوروز را در آغاز سال و آغاز گردش طبیعت، جشن می گیرند و معتقدند که سالی دیگر گذشته و بایستی کهنگی ها را به سال کهنه واگذارکرد. واژهٔ جشن، از ریشهٔ «یز» (Yaz) به معنی نیایش و پرستش است و جشن نوروز سپاس آغاز سالی نو است.
به اعتقاد پارسیان، نوروز اول روز از زمانه و فل ک را آغاز گشتن است. اندیشهٔ ایرانی، نوروز را آغاز زندگی می داند و شروع هر پدیدهٔ مهمی را بدین روز منسوب می دارد. ایرانیان هر آغازی را جشن می گیرند و نوروز بزرگ ترین آغاز و بزرگ ترین جشن، با اصیل ترین سنت ها و مراسم جاودانه است. آغاز ِمراسم باشکوه عید نوروز به زمان پادشاهی جمشید شاه بازمی گردد. گفته می شود او در زمان سلطنت خود در آبادانی ایران و آسایش خاطرِ مردم از هجوم بیگانگان، نقش بسیاری داشت. در نوشته ها آمده روزی جمشید سفری با تخت زرینش به آسمان ( به سوی خورشید ) داشت و پس از بازگشت دین را تجدید و آن روز را نوروز نامید...

پس از جمشید, سال به سال بر اهمیت و فراگیری این روز افزوده شد. در زمان هخامنشیان و ساسانیان نوروز به عنوان سنتی فراگیر و بسیار باشکوه چه در دربار شاهان و چه در خانه های مردم عامه ( نه فقط زرتشتیان ) اجرا می شد. اسطوره های گوناگونی در ایران باستان, درباره این جشن ملی آورده شده است که به برخی از آن ها جهت اطلاع علاقمندان اشاره می شود.
یکی از این افسانه ها, اسطوره زیبای آفرینش است.
اورمزد شش پیش نمونه گیتی یعنی نمونه اولیه وآرمانی موجودات را در شش گاه با فاصله های نابرابر و در درازای یک سال می آفریند که به ترتیب عبارتند از: آسمان، آب، زمین، گیاه، چهار پای سودمند ومردم. به یادبود این آ‏فرینش های شش گانه، سال را به شش قسمت نابرابر تقسیم می کردند و سالگرد این آفرینش ها را به صورت جشن های پنج روزه که در آیین ایران باستان «گاهانبار» نام دارد، برگزار می کردند.

 

عید نوروز


جشن سالگرد آفرینش آسمان از ۱۱ تا ۱۵ اردیبهشت، نخستین گاهانبار است. دومین گاهانبار سالگرد آفرینش آب از ۱۱ تا ۱۵ تیر است. سومین گاهانبار که سالگرد آفرینش زمین و فصل گردآوری غله است، از ۲۶ تا ۳۰ شهریور برگزار می شد. چهارمین گاهانبار سالگرد آفرینش گیاه و از ۲۶ تا ۳۰ مهر است. پنجمین گاهانبار سالگرد آفرینش چهارپای مفید جشن میان زمستان است و زمانی است که برای دام انبار زمستانی می شود.
آخرین گاهانبار, سالگرد آفرینش انسان است که در پنج روز آخر سال, یعنی پنج روز کبیسه برگزار می شود. سالگرد این پنج روز پایانی سال که دوازده ماه سی روزه را در پشت خود دارد، مدخلی بر نوروز است. پس جشن نوروزسالگردی است از آفرینش انسان، عزیزترین موجود آفرینش برای آفریدگار بزرگ که آفرینش اهورایی را پاسداری خواهد کرد و رقیبی برای اهریمن و آفریده های دیوی اش خواهد شد.به همین مناسبت، سالگرد آن با شکوه بیش تری برگزار می شود.
اسطوره دیگری نیز آیین های نوروزی را همراهی می کند، یکی از آن ها آیین نیایش به ایزد«رپیتوین» است. «رپیتوین» سرور گرمای نیمروز و ماه های تابستان است و در زمستان، در زیر زمین جای می گیرد و آب های زیرزمینی را گرم نگاه می دارد تا گیاهان و درختان نمیرند و به خصوص ریشه های درختان را در برابر یورش سرمای زمستانی پاس می دارد. بازگشت سالانه او در بهار است که نمادی از پیروزی نهایی نیکی ها بر بدی ها و بهارها بر زمستان ها است.
به همین مناسبت جشنی ویژه و نیایشی که تقدیم رپیتوین می شد، بخشی از مراسم نوروزی را تشکیل می دهد و از این دید، نوروز نمادی از پیروزی عنصر نیک در نبرد فصل ها است.
نوروز هم چنین نمادی است از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی و مرگی است که به رستاخیز و زندگی منتهی می شود و به همین مناسبت جشن مربوط به «فروهر»ها نیز بوده است. «فروهر» یا «فروشی» گونه ای از روان است و نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مردمان در آن جهان به وجود می آید و پس از مرگ مردمان به دنیای دیگر می شتابد و از کیفرهای خاصی که روان می بیند به دور است.
فروهرها سالی یک بار در طلیعه ماه فروردین (= ماه فروهرها) به زمین باز می گردند و هر یک به خانه خود فرود می آیند. آنان از دیدن پاکیزگی و درخشندگی خانه دل خوش می شوند و بر شادکامی خانواده وبر برکت خانه دعا می کنند و اگر خانه را آشفته و درهم، پاک نشده و نا آراسته بینند, غمگین می شوند و دعا نکرده و برکت نخواسته خانه را ترک می کنند. مراسم خانه تکانی از همین جا نشات گرفته است. ایرانیان در آغاز سال نو همه جای خانه را تمیز و پاکیزه می کنند تا فروهرهای درگذشتگان, به خانه آنان بیایند و برای خانواده برکت بیاورند.

 

 

قدیمی ترین جشن باستانی


مردمانی که بر این باورند، روز نوروز از خانه بیرون نمی روند، چون نمی خواهند که فروهرها صاحب خانه را در خانه نیابند و ناخشنود شوند. چراغ خانه ها برای این که راه را بر فروهرها بهتر بنمایانند, دراین شب ها باید روشن باشد
به نقل از آکاایران : در آغاز پنج روز آخرین گاهانبار و به روایتی در پایان این پنج روز و درست شب نوروز بزرگ، مراسم آتش افروزی بر بام ها انجام می دادند که هم راهگشای فروهرها باشد و هم به دورو نزدیک خبر دهند که سال نو می آید. این آتش افروزی بعد از آمدن اسلام نیز در میان ایرانیان معمول بوده است و چون مراسم به طور رسمی نخستین بار در شب چهارشنبه انجام شد، این رسم در شب چهارشنبه پای برجا ماند و چهارشنبه سوری یکی از جشن های جنبی نوروز شد.
به روایتی «سوری» به معنی «سرخ» است و سرخی دلیل انرژی و تحرک. شاید باورهایی که در ایران کهن مردمان بر آن اعتقاد راسخ داشته اند و برخی از آن ها با افسانه ها درآمیخته, امروزه چندان مورد قبول مردم نباشد و برخی آن را از خرد گرایی به دور بدانند. امروزه بیش تر ایرانی ها از ریشه اعتقادات کهن اطلاع چندانی ندارند ولی جشن بزرگ نوروز را کما کان شبیه اجداد خود انجام می دهند و برپایی این جشن ها را وسیله ای برای حفظ هویت ایرانی خود در برابر هجوم فرهنگ های مختلف می دانند.
خرید و پوشیدن لباس های جدید و آراستگی در آغاز نوروز برای ایرانیان اهمیت خاصی دارد. از مراسم زیبا و باشکوه نوروزی که از دوران کهن تا زمان ما باقی مانده و از پیش درآمدهای نوروز به شمار می آید, سبزهٔ نوروزی است. در تمام مناطق ایران، سبزه های زیبا و سبز و خرمی در ظروف خاصی پیش از عید با آداب و مراقبت بسیار آماده و در زمان تحویل سال نو، بر سر سفرهٔ نوروزی گذارده می شود و آن را تا روز سیزدهم فروردین، هم چنان تازه و باطراوت حفظ می کنند. تهیه و مصرف غذاهای مخصوص عید نوروز که مهم ترین آن ها سبزی پلو و ماهی سفید است از دیگر آداب ورود به جشن های نوروز است.
زمان جشن نوروز ۱۳ روز است و در اولین روز نوروز ایرانیان سفره ای پهن می کنند و بر آن هفت چیز که نامشان با حرف سین شروع شده باشد, می گذارند و آن را سفره هفت سین می نامند. ( سبزه : نمودارِ گل های زیبا و زینتی ، سرسبزی و خرمی, سیب : میوه ای بهشتی و نماد زایش, سمنو : از جوانه ی گندم، نمود رویش و برکت, سنجد : بوی برگ و شکوفه ی آن محرک عشق و دلباختگی است و...) برای تزیین سفره هفت سین از وسایل دیگری استفاده می شود که هر یک فلسفه خاصی دارند. آینه و شمع برسر سفره هفت سین به نشانه نور, روشنایی و شفافیت استفاده می شود.

 

 عید نوروز


معمولا تخم مرغ های رنگ شده با طرح های زیبا نیز برسر سفره ی هفت سین وجود دارد که نماد نطفه و باروری و زایش است. (در اساطیر آمده فلسفه وجود تخم مرغ جهان است که تخم مرغی شکل است و آسمان چون پوسته ی تخم مرغ و زرده اش نمودگار زمین روز است.) یک جلد قرآن مجید نیز همیشه در سفره هفت سین مسلمانان وجود دارد که گویاترین دلیل آمیختگی این عید باستانی با قوانین اسلامی است. قرآن به نشانه اطاعت از خداوند و تقدس, تبرک و روحانی کردن فضای موجود و سال نوی آغاز شده, ازواجبات سفره هفت سین ایرانی مسلمان است. ماهی قرمز کوچک نیز از واجبات سفره هفت سین ایرانیان است که نماد سرزندگی و شادابی است.
ایرانیان در طول مدت جشن های سال نو به دیدن یک دیگر می روند و سال جدید را تبریک می گویند و کدورت ها و کینه های احتمالی را کنار می گذارند. مراسم عید نوروز ۱۳ روز ادامه دارد که در تمام این مدت دانش آموزان و دانشجویان در تعطیلی به سر می برند.
بنا بر آن چه در اساطیر آمده در تقویم ایرانی ، نخستین دوازده روزسال "جشن زایش انسان ها" تمثیلی از۱۲ هزار سال زندگی و نبرد با اهریمن است و روز سیزدهم تمثیلی از هزاره سیزدهم و آغاز رهایش از جهان مادی است. به همین دلیل نیز، روز سیزدهم که در واقع نمادی از زندگی انسان ها درپردیس است ، متعلق به ستاره باران انگاشته می شد، زیرا نزول باران بهاری باعث سر سبزی و طراوت زمین شده و نمایه ای از بهشت را بوجود می آورد.
این اعتقاد در ایران باستان موجب می شد، سیزدهم نوروز، روز ویژه طلب باران بهاری برای کشت زارهای نودمیده، انگاشته شود. در این روز، از دیر باز مردم ایران به دشت و صحرا می رفتند تا با شکست دیو خشکسالی، گوسفندی برای فرشته باران، قربانی و بریان کنند تا این فرشته کشت های نو دمیده را از باران سیراب کند.
مردم ایران هم اکنون نیز در پایان روز سیزدهم با سبزه های سفره هفت سین خود به دامن طبیعت پناه می برند و تمام روز را در طبیعت می گذرانند که در تقویم رسمی کشور این روز« روز طبیعت» نام گذاری شده است. روز چهاردهم فروردین ماه, جشن ها ی نوروزی به پایان رسیده و مردم زندگی عادی خود را از سر می گیرند. مراسم جشن های نوروزی یکی از جذاب ترین جشن های ایرانی برای مردم ملل دیگر است.

 

تاریخچه و پیدایش چهارشنبه سوری

چهار شنبه سوری چگونه به وجود  آمده ؟

روایات متفاوت و متضاد از پیشینه چهار شنبه سوری نقل شده که در زیر به طور خلاصه ذکر شده اند.

چهار شنبه سوری در فرهنگ ایران :

یکی از آیینهای نوروزی که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد ” مراسم چهارشنبه سوری ” است.
برگزاری چهارشنبه سوری، که در همه شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه سال (یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه)، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن :” زردی من از تو ، سرخی تو از من “، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند.
تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزه کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛ کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند.
اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، ” فال گوش ” (در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن.) و ” قاشق زنی ” (معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد.) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است؛ و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.

تاریخچه چهارشنبه سوری

برای علت و چگونگی پیدایش چهارشنبه سوری  روایات مختلف و متناقضی  وجود دارد که برخی آنها را به ایران باستان و برخی آنرا به دوره بعد از اسلام و بعد از ورود تازیان ( اعراب) به ایران نسبت می دهند. آنها مي گويند در ايران باستان هر روزي نامي ويژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامياد روز و … ) و نشاني از بخش بندي امروزين چهارهفته ايي و نام هاي آنان به چشم نمي خورد. و نام روزهاي هفته مانند شنبه، يكشنبه .... و چهارشنبه بعد از اسلام به ايران آورده شده.

در مقابل گروه اول مي گويند كه اين جشن ها در ايران باستان چند روز متوالي بوده كه به دلايلي بعد از اسلام به يك روز تبديل شده است.

لازم به ذكر است كه گروه اول و دوم نيز هر يك به چند دسته تقسيم مي شوند.

تا به حال بر اساس تحقيقات محققين و پژوهشگران هيچ سند تاريخي براي روز دقيق برگزاري جشن سوري  بدست نيامده است.

گفته ها در مورد علت و پيداش چهار شنبه سوري بسيار متنوع است كه پرداختن به همه آنها شايد از حوصله برخي خوانندگان عزيز خارج باشد.

مشهورترین روایات علت پیدایش این جشن را بدون هيچ گونه اولويتي در زیر می خوانیم:

1- جنشن در دوره سامانیان  و قبل از آن: در كتاب تاریخ بخارا اشاره شده كه منصور بن نوح از شاهان سامانی در نیمه اول سده چهارم هجری جشنی را برگزار می كند كه موجب آتش سوزی در قصر او نیز می شود:

در كتاب تاریخ بخارا اشاره شده كه منصور بن نوح از شاهان سامانی در نیمه اول سده چهارم هجری جشنی را برگزار می كند كه موجب آتش سوزی در قصر او نیز می شود:
 «..... و چون امیر سدید منصور بن نوح به ملك بنشست اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای ها را دیگر بار عمارت كردند و هر چه هلاك و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل كردند. آن گاه امیر سدید به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود كه چون شب سوری چنانكه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پاره ای آتش به جست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوی مولیان رفت .....»

 آنچه از این بخش برداشت می شود این است كه بطور یقین این جشن در 350 هجری (يعني بعد از اسلام) و در ماه شوال كه مصادف با پایان سال شمسی بوده توسط یكی از شاهان سامانی در بخارا و جوی مولیان برگزار شده است و آنجا كه نگارنده به «عادت قدیم است» اشاره می كند مشخص می شود كه این جشن از سالها و بلكه سده های پیش در ایران رایج بوده است. اما هیچ اشاره ای به روز آن نشده، یعنی شب چهار شنبه سوری .

2-  نحسی روز چهارشنبه نزد اعراب: در منابعی دیگر گفته شده که در روزشمار قدیم اعراب، چهارشنبه روز نا‌مبارکی بوده، لذا سعی می‌کردند شب چهارشنبه را با جشن و سرور بگذرانند و در آن شب و روز دست از خرید و فروش و کسب و کار بکشند.
البته برخی مورخان نیز معتقدند: در ایران باستان، پایان هر ماه جشن و پایکوبی با نام «سور» مرسوم بوده‌است. از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» -روز نحس- خوانده می‌شد، بدین ترتیب ایرانیان جشن خود را به آخرین چهارشنبه سال موکول کردند و در آن به شادمانی و پایکوبی پرداختند تا هم جشن ملی خود را حفظ کنند و هم بهانه بدست اعراب ندهند. 

3- قیام مختار: آتش افروختن شب چهارشنبه آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند: مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.
البته برخی معتقدند که 
روز چهارشنبه 14 ربیع الاول سال 66 قمری، مقارن با 19 اکتبر 685 میلادی، برابر 4 آبان سال شمسی واقعی بوده، و در این روز مناسبت با جشن خاصی در نزد پارسیان نبوده که بتواند موجب تثبیت شبانگاه قیام مختار، در تقویم شمسی ایرانیان شود. بنابر این قیام مختار نمی تواند مبدأ مراسم چهارشنبه سوری باشد

4- روشن کردن آتش برای خوش آمد گویی به  ارواح در زمان ساسانیان و دین زرتشت : در زمان ساسانیان ١٠ روز آخر سال را جشن می‌گرفتند و باور داشتند فراوشی یا فروَهر حافظ فرشتگان، برای انسان‌ها و روح مردگان دوباره به زمین بر می‌گردند. در زمان ساسانیان این ١٠ روز به ٢ دوره تقسیم می‌شد: پنجه‌ی کوچک و پنجه‌ی بزرگ که مربوط به ارواح بود و در این ١٠ روز زرتشتیان خانه‌ها را تمیز می‌کردند و در بام خانه‌ها آتش روشن می‌کردند که به ارواح خوش‌آمد بگویند و غذا برای ارواح کنار می‌گذاشتند که هنوز این سنت در بین بعضی از زرتشتیان مرسوم است. آتش در تمام طول شب روشن نگه داشته می‌شد تا اطمینان حاصل شود که ارواح مردگان در تاریکی در امانند. این همان است که جشن سوری خوانده می‌شود که هم اکنون در ایران فقط آخرین چهارشنبه سال را به انجام مراسم آتش‌بازی و روشن نگه داشتن آتش می‌پردازند در حالی‌ که در زمان‌های قدیم این جشن در چهارشنبه انجام نمی‌شده است.

5- شبانگاه قتل متوکل خلیفه ظالم عباسی
بعد از اسلام تا عصر حاضر، مواردی را سراغ داریم که چون خلیفه یا سلطانی ظالم به قتل رسیده، یا برکنار شده و مخصوصاً اگر شخصیتی عادل و مردمی جای او را گرفته است، ایرانان مسرور شده، و گاهی با برپایی جشن و اجتماعات، آتش برافروخته، و به نثار نقل و شیرینی و گل و زعفران می پرداخته اند. ریشه این مراسم، در همان آیینهای باستانی و جایگاه رفیع آتش و نور، و واقعه پیروزی فریدون بر ضحاک نهفته است. اگر تاریخ ایران اسلامی را مرور کنیم، و در جستجوی شخصیتی با خصوصیات ضحاک، برآییم، می توانیم مبدأ شکل گیری مراسم چهارشنبه سوری را بیابیم. نگارنده پی از سالها بررسی به این نتیجه رسیده که این شخصیت همان متوکل خلیفه عباسی بوده، و شبانگاه قتل او منشأ پیدایی این مراسم شده است. بر این اساس پاره ای از خصوصیات و اقدامات متوکل، و نیز خصلت های منتصر، جانشین و فرزند او را مورد بررسی قرار می دهیم، تا شباهت های آنان با ضحاک و فریدون آشکار شود. ( البته در این وبلاگ فقط به همین بسنده می کنیم که متوکل خلیفه عباسی فردی بسیار  ظالم و دشمن سرسخت شیعیان و مخالف  ایرانیان بوده است). سپس موقعیت تقویمی شبانگاه قتل متوکل، و تقارن آن با ایام فروردگان را مشخص می کنیم؛ تقارنی که تداعی کننده روز پیروزی فریدون بر ضحاک نیز بوده است. 

شبانگاه قتل متوکل و تقارنها
اکثر مورخان قدیم، موقع قتل متوکل- به دستور فرزندش منتصر، به دست غلامان- را در شبانگاه روز 3 شوال سال 247 قمری متذکر شده اند. طبری می گوید:«متوکل شب چهارشنبه کشته شد. لختی پس از تاریک شدن شب، چهار روز رفته از شوال. به قولی پنج شنبه کشته شد.»[10] یعقوبی و مسعودی نیز موقع قتل متوکل را شبانگاه 3 شوال متذکر شده اند؛ اما در سه شنبه و چهارشنبه آن اختلاف دارند. برابر جداول تقویم تطبیقی (ص 50)، روز 3 شوال 247 چهارشنبه بود که شبانگاه آن، شب پنج شنبه 4 شوال، قابل تبیین است. موقع قتل متوکل، یعنی چهارشنبه شب، یا شب پنج شنبه 4 شوال، مقارن با شب اول ماه مهر در سال خراجی او، و مطابق نخستین شبانگاه ایام فروردگان (یعنی 26 آبان) در سال شمسی عرفی پارسیان، و برابر 21 آذر ماه سال شمسی واقعی، و 11 دسامبر 861 میلادی بوده، که 271 روز از آغاز بهار گذشته است.

بی گمان خیلی دیر، خبر قتل متوکل به بلاد دور دست رسیده، و موقع آن چهارشنبه ایام فروردگان ابلاغ شده است. بر این اساس موقع قتل متوکل در شبانگاه چهارشنبه ایام فروردگان در سال عرفی ایرانیان تثبیت شده است. از سوی دیگر، چون موقع قتل، مقارن شبانگاه روز اول مهر در سال خراجی ابداعی او بوده ،پیروزی فریدون بر ضحاک مصداق پیدا کرده است، یا برای مردمان بغداد و نواحی آن- که غالباً با فرهنگ ایرانی بودند- تداعی شده است؛ به همین دلیل به پیروی از سنتهای کهن ایرانی آتش افروخته و جشن گرفته اند. چرا که ابوریحان بیرونی به استناد منابع کهن می نویسد:«مهر ماه روز اول آن هرمزد روز؛ و روز شاهزدهم مهر است، که به مهرگان معروف است... این روز را ایرانیان بزرگ داشته اند؛ آن  شادمانی و خوشی است که مردم شنیدند فریدون خروج کرده.»

ایرانیان به پیروی از سنتهای کهن در جشن و شادمانیها آتش می افروخته و چراغانی می کرده اند؛ به خصوص که موقع قتل متوکل با شبانگاه 21 ماه آذر در سال شمسی واقعی ایرانیان تقارن داشته که تداعی گر آتش (آذر) بود. علاوه بر این به قول ابو ریحان بیرونی: «روز بیست و یکم رام روزی است که مهرگان بزرگ باشد؛ و سبب این عید آن است که فریدون بر ضحاک ظفر یافت.»

در نخستین سالگرد شبانگاه قتل متوکل، یعنی چهارشنبه ایام فروردگان، تقارنهای مزبور معنای بیشتری پیدا کرده است؛ چرا که چهارشنبه شب ایام فروردگان در اولین سالگرد قتل توکل با شبانگاه روز اول خمسه مسترقه (یعنی یک روز بعد از 30 آبان، و چهار روز مانده به اول ماه آذر در سال عرفی پارسیان مقارن شده که با 5 مهر ماه سال خراجی متوکل، و 26 آذرماه سال شمسی واقعی قدیم و 16 دسامبر سال 862 میلادی مطابق بوده؛ یعنی 271روز از آغاز بهار سپری شده است. چنین تقارنهایی در نخستین شبانگاه چهارشنبه قتل متوکل در ایام فروردگان موجب تثبیت موقعیت قتل او در سال شمسی عرفی پارسیان و بعداً نیز در سال شمسی واقعی قدیم شده، وپس از نقل خمسه مسترقه به پایان اسفند این چهارشنبه جای خود را در آخر سال باز کرده است.

به عقیده نگارنده کلمه «سوری» در اینجا معنای سرخی و آتش ندارد، بلکه ایرانیان هوشمند معنا و مبنای موضوعی این جشن را، در ماهیت حرفی آن (سور+ی) گنجانده اند. زیرا کلمه سوری به حساب ابجد برابر 276 است. کلمه رمزی که برای ماندگاری و تثبیت شبانگاه چهارشنبه موقع قتل متوکل، در تقارن یا قرین با روزهای 266 تا 276 سال شمسی واقعی (که عامه، مخصوصاً کشاورزان، به لحاظ تعیین موقع کاشت و موسم برداشت و فصول آن را نگاه می داشتند) اتخاذ شده است؛ تا موقع دقیق آن در سالهای بعد از یاد نرود. چرا که عموم می توانستند با ملاک قرار دادن عدد 266، به مفهوم تعداد روزهای سپری شده از بهار، شبانگاه چهارشنبه سالگرد قتل متوکل را ، در ایام فروردگان سال عرفی مشخص کنند، و مراسم سوری را بر پا دارند.

نگارنده با بررسیهایی که انجام داده، بر این گمان است که تغییر مجدد موقع نوروز، توسط معتضد خلیفه عباسی، در سال 284 قمری، تنها به منظور بر هم زدن تقارنهای مزبور با شب قتل متوکل انجام گرفته، زیرا او جای نوروز خود را روز 11 حزیران (11 ژوئن سال 897 میلادی)، یعنی 6 روز قبل از موقع نوروز متوکل، تعیین کرد؛ اما بحث در این باره از حیطه مقاله حاضر خارج است. یعقوبی می گوید: بیعت با منتصر«در همان شبی که پدرش متوکل کشته شد، یعنی شب چهارشنبه [درست آن:چهارشنبه شب]، به انجام رسید.»

6- عبور سیاوش از آتش و اثبات بی گناهی او (  شاهنامه فردوسی)
عبور سیاوش از آتش برای اثبات بیگناهی اس که در شاهنامه آمده است، داستان اساتیری بسیار مشهوری است. سیاوش پسر کیکاووس پادشاه کیانی است که توسط رستم تربیت شده است. وقتی که رستم سیاوش را به دژ کیکاووس باز می گرداند سودابه همسر کیکاووس به او دل می بازد. اما سیاوش عشق او را رد می کند و سودابه برای انتقام به او تهمت ناپاکی می زند. 

در پى جار و جنجال سودابه، كیكاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و ازسیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت كه پاكدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور كند.
در آن  دورانها، «قسم خوردن» به دوشکل بوده. یکــم: ور(سوگند) خوردن که در اصل خوردن پودر «گـوگــرد» بوده و با زنده ماندن شخص سوگند خورده، دیگران پی به بی گناهی او می بردند.  دوّم: گذر از تونل آتش
سیاوش گفت اگر من گناهكار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاكدامن باشم از آتش عبور خواهم كرد.
سراسر همه دشت بریان شدند
سیاوش بیامد به پیش پدر
یكى خود وزرین نهاده به سر
سخن گفتنش با پسر نرم بود
سیاوش بدو گفت انده مدار
كزین سان بود گردش روزگار
سرى پرزشرم و تباهى مراست
سیاوش سپه را بدانسان بتاخت
تو گفتى كه اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزاد مرد
لبان پرزخنده برخ همچو ورد
چو بخشایش پاك یزدان بود
دم آتش و باد یكسان بود
سواران لشكربرانگیختند
همه دشت پیشش درم ریختند
سیاوش به تندرستى و چاپكى و چالاكى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور كرد و تندرست بیرون آمد.
یكى شادمانى شد اندر جهان
میان كهان و میان مهان
سیاوش به پیش جهاندارپاك
بیامدبمالیدرخ رابه خاك
كه ازنفت آن كوه آتش پرست
همه كامه دشمنان كردپست
بدوگفت شاه،اى دلیرجهان
كه پاكیزه تخمى وروشن روان
چنانى كه ازمادرپارسا
بزایدشودبرجهان پادشا
سیاوخش راتنگ دربرگرفت
زكرداربدپوزش اندرگرفت
مى آوردورامشگران رابخواند
همه كام هاباسیاوش براند
سه روزاندرآن سورمى دركشید
نبدبردرگنج بندوكلید!
این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام شید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهار شنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر كشور پهناور ایران به فرمان كیكاووس سور چرانى و شادمانى برقرار شد و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاكى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند.

 

عید نوروز,تبریک عید نوروز,اس ام اس عید نوروز



تاريخ : یک شنبه 15 فروردين 1395 | 11:45 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

                                                                 احادیثی تکان دهنده درباره آخرالزمان


زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند. دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.

پیامبر خدا محمد مصطفی(که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود: روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند. مومن در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است. در آن هنگام خداوند، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد.

اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند

زمانی بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان دل های شیاطین باشد، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از آنها غایب باشی غیبتت کنند. افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.

شکم هاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دین شان

در جایی دیگر رسول خدا فرمود: زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند. از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود.

به چهار بلا مبتلا شوند

در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد. نخست: تجاوز به ناموسشان و دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان، سوم: خشکسالی، چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان. اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند: یا رسول الله! مگر آنها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود: آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند.

آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد

از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود: روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد: نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد، دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد و سوم انکه بی ایمان از دنیا بروند.

یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟ پیامبر فرمود: زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند. دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.

از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند

در جایی دیگر در بحارالانوار جلد۵۲ص۱۹۰ پیامبر فرمود: زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیثساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد. در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند.

به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند
در بحار ج ۷۷ص۳۶۹ آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی ، بهتر از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی. دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند . نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند. بازرگانان و کاسبا نشان رباخوار و فریبکار، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد.
آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که
روزگاری خواهد امد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر و اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که گویی آنان خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها. از حق جز نامی نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر وارد شود، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود. و چون در آخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش را حفظ کند.
هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد
در کنزالاعمال حدیث۳۱۰۰۸ آمده است یکی از اصحاب پرسید دین خدا چگونه خواهد شد؟ پیامبر(ص) فرمود: زمانی بر مردم بیاید که هیچ دیندار دینش برایش سالم نماند جز اینکه از قله کوهی بگریزد یا از سوراخی به سوراخ دیگر پناه برد چون روباه که با بچه هایش چنین کند، و این آخرالزمان باشد.
هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد، چون این وضع پیش آید عزب بودن و تجرد حلال شود، در آن روزگار است که مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا هلاکت و تباهی اش به دست خویشان و همسایگانش باشد که او را به تهیدستی و فقر سرزنش کنندو بترسانند و تکالیفی بر او نهند که وی از عهده ان بر نیاید تا گاهی که او به پرتگاه های هلاکت سقوط کند.
در آخرالزمان فریبکارانی بیایند که حدیثهایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند و نیز از پیامبر خدا در کتاب کنزالاعمال، حدیث۲۹۰۳۲۴ روایت شده است که فرمود: در آخرالزمان دغلبازان و فریبکارانی بیایند که حدیثهایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند، انچنان که نه شما و نه پدرانتان چنین حدیثهایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبدا به دام تزویر و فریب شان بیافتید.
از علی بن ابی طالب(ع) درباه آخرالزمان پرسیده شد: آیا در آن زمان مومنانی وجود دارند؟ فرمود: آری. باز پرسیده شد: آیا از ایمان آنان بر اثر فتنه ها چیزی کاسته می شود؟ فرمود: نه، مگر آن مقدار که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد اما آنان در رنج بسر برند.
امیرالمونین(ع) فرمود: زمانی بر مردم بیاید که مقرب نباشد جز به سخن چینی، و جالب شمرده نشود جز فاجر بودن، و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان دستگیری مستمندان زیان بشمار آید و صله رحم لطف وبزرگواری بشمار آید.(نهج / حکمت ۱۰۲).
امام سجاد(ع) فرمود: چون خداوند می دانست در آخرالزمان اهل فکر دقیق النظر خواهند آمد، از این جهت قل هوالله و احد و آیاتی از سوره حدید نازل کرد. بحار ۶۰/۱۸
بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید
امام صادق(ع) فرمود: چون قائم ما قیام کند خداوند انچنان نیرویی به چشم و گوش پیروانش داده که به پیک و پیام اور نیازی نداشته باشند و به هرکجای جهان که باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند. بحار ۳۶/۴۵
پیامبر(ص) فرمود: «این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع کنند و در کنار ان بجنگند تا قیامت بپا شود» و فرمود «در هر عصر و زمانی گروهی از امتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند» کنزالاعمال حدیث۳۴۴۹۹و۳۴۵۰۰
در جای دیگری فرمودند: چون در اخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید که به دل هایشان دیندارند و دین انها از الایش به افکار مصون ماند.

  • چهل حدیث درباره آخرالزمان و پیش بینی ائمه(ع) درباره ی رخ دادهای آخر الزّمان

۱٫امیر مومنان(ع): پشتها سنگین شود و حوادث پیاپی واقع شود.

۲٫امیر مومنان(ع) : او (حضرت قائم( عج)) هنگامی ظاهر می شود که حقیقتها کم اجر و دنباله روها از نابخردان پیروی کنند.

۳٫امیر مومنان(ع): عربها دچار اختلاف شوند اشتیاق به ظهور افزون شود.

۴٫امیر مومنان(ع): عفاف و خویشتن داری از جامعه رخت بربندد و و شیطان بر همگان چیره شود.

۵٫امیر مومنان(ع): زنها فرمانروایی کنند، حوادث جانکاه و کمرشکنی روی می دهد.

۶٫امیر مومنان(ع): شکافنده ها بشکافند و پیش بتازند ،تیز پروازان حمله کنند.

۷٫امیر مومنان(ع): عراق را فتح کنند و هر نوع اختلافی را با خونریزی پاسخ دهند.

۸٫پیامبر(ص): برای مردم روزگاری میرسد که تنها همّ وغمّشان شکم آنها و شرف آنها تجمّلات زندگی و قبله ی آنها زنهایشان می گردد.

۹٫پیامبر(ص): دین و آئین آنها درهم ودینارشان می باشد، آنها بدترین خلایق هستند برای آنها نزد خدا ارج و مقامی نیست.

۱۰٫پیامبر(ص): هنگامی که روابط نامشروع شیوع پیدا می کند و زلزله زیاد می شود.

۱۱٫پیامبر(ص): هنگامی که برای کارهای ناشایست تعاون وهمکاری کنند و در احکام دین از یکدیگر دوری کنند.

۱۲٫پیامبر(ص): انسان به پدر ومادرش جفا می کند ولی با دوستانش از راه وفا وصفا وار د می شود.

۱۳٫پیامبر(ص): هنگامی که تکبّر و خودپرستی در اعماق دلها نفوذ کند آنطور که سمها در بدنها نفوذ میکند.

۱۴٫پیامبر(ص): گناهان علنی شوند و محرّمات الهی سبک شمرده شوند.

۱۵٫پیـامبر(ص): زمـانی می آید که مـردم گـرگ درنده می شونـد، هر کس گرگ نباشد او را می خورند.

۱۶٫پیامبر(ص): مردم به انجام منکرات تظاهر می کنند و اموال فراوان برای غنا و موسیقی خرج می شود.

۱۷٫امیر مومنان(ع): کسی که امر به معروف کند، خوار شود و کسی که مرتکب گناه شود، مورد ستایش قرار گیرد.

۱۸٫امیر مومنان(ع): هنگامی که نیازها وگرفتاریها فراوان شود و مردم همدیگر را نشناسند.

۱۹٫امیر مومنان(ع): انسان برای استمداد به نزد برادرش برود، او را در قیافه ای دیگر غیر آنچه بود می بیند.

۲۰٫امیر مومنان(ع): هنگامی که مرد ها با مردها در می آمیزند و زنها با یکدیگر.

۲۱٫پیامبر(ص): هنگامی که امت من نماز را ضایع کنند و از شهوات پیروی کنند.

۲۲٫امیر مومنان(ع): مرد را برای پوشیده نگه داشتن همسرش سرزنش می کنند.

۲۳٫پیامبر(ص): مرد ها خود را شبیه زنها و زنها خود را شبیه مرد ها می کنند.

۲۴٫پیامبر(ص): هنگامی که زنها جامه ی مردان را بپوشند و پوشش حیاء از آنها گرفته شود.

۲۵٫پیامبر(ص): سپس زمانی می آید که قاریان ،  قرآن را می خوانند ولی از حلقومشان تجاوز نمی کند (عمل نمی شود(.

۲۶٫پیامبر(ص): قرآن را طبق خواسته های خود توجیه می کنند و آئین خدا را با آراء خود تفسیر و تحلیل می کنند.

۲۷٫پیامبر(ص): ثروتمندان امت برای سیاحت به مکه می روند ومتوسطین آنها برای تجارت و فقرا برای ریاء و تظاهر و (افراد خالص کم اند).

۲۸٫پیامبر(ص): قرآن با نی و لحن غنا خوانده می شود، بدون آینکه به هنگام تلاوت با خوف وخشیت از پروردگار همراه باشد.

۲۹٫پیامبر(ص): پس می بینی که گوش دادن به قرآن برای مردم بسیار سنگین است و گوش دادن به صداهای باطل آسان و فرح بخش شده است.

۳۰٫امیر مومنان(ع): آلات لهو و لعب در رهگذر مردم آشکارا به کار گرفته می شود ، مردم عبور می کنند و کسی جرئت نمی کند از آن جلوگیری کند.

۳۱٫پیامبر(ص): (در آخر الزمان یعنی نزدیکی ظهور ) زمین لرزه بسیار می شود.

۳۲٫پیامبر(ص): انتظارمیرودکه حتی یک قفیزگندم ویک درهم پول به مردم عراق نرسد.

۳۳٫امام صادق(ع): رودخانه ها خشک می شود و قحطی و گرانی پیش می آید.

۳۴٫پیامبر(ص): سه پرچم در یک سال و یک ماه و یک روزخروج می کنند(۱ـ سفیانی ۲ـ خراسانی ۳ـ یمانی)

۳۵٫امام صادق(ع): مردی از اولاد عمویم زید در یمن خروج می کند.

۳۶٫پیامبر(ص): یمانی ازشیعیان امیرمومنان (ع) است خروج یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه همزمان به دنبال ییکدیگر است.

۳۷٫امام صادق(ع): در آن میان پرچم های هدایت از خراسان بیرون آمده با شتابی هر چه تمام تر منازل را طی کرده و پیش می تازند و تعدادیی از یاران قائم (عج) در میان آنها خواهند بود.

۳۸٫امام صادق(ع): هنگامی که پرچم های سیاه از خراسان به راه افتاد به سویش بشتابید ولو با سینه خیز رفتن از روی برفها باشد.

۳۹٫امام صادق(ع): آگاه باشید که آنها (سپاه خراسانی) یاران حضرت مهدی (عج) هستند و زمینه ی سلطنت جهانی او را  فراهم می سازند.

۴۰٫پیامبر(ص): اگر سفیانی را ببینی او را پلید ترین مردم می یابی

1-      وقتى آخر زمان فرا رسد مرگ ، نيكان امت مرا گلچين مى كند . چنان كه شما خرماهاى خوب را از طبق انتخاب مى‏كنيد.
2- پيش از رستاخيز دروغگويان پديدار ميشوند از آن‏ها حذر كنيد.
3- فرصت را براى اعمال نيك پيش از آنكه شش چيز رخ دهد غنيمت شماريد، فرماندارى سفيهان و كثرت شرط در كار معامله و فروش منصبها و كوچك شمردن خونريزى و بريدن با خويشاوندان و تازه رسيدگانى كه قرآن را بآواز خوانند و يكى را به امامت وادارند كه براى آنها تغنى كند اگر چه دانش او كمتر باشد.
4- فتنه‏ها خواهد بود كه در اثناى آن مرد به صبح مؤمن باشد و به شب كافر شود مگر آنكه خدايش به علم زنده دارد.
5- روزگارى برمردم رخ نمايد كه مرد ، ميان بي عرضگى و نادرستى مخير شود هر كه در آن روزگار باشد بايد بي عرضگى را بر نادرستى ترجيح دهد.
6- اين دين به مردانى كه پيش خدا بهره‏اى ندارند نيرو خواهد گرفت در آخر زمان خسف و قذف و مسخى خواهد بود، هنگامى كه كه رامشگران و آرايشگران‏ پديد شوند و شراب حلال بشمار آيد.
7- بر امت من زمانى بيايد كه فقيران فراوان شوند و فقيهان كم شوند و علم بر گرفته شود و آشوب فزونى گيرد آنگاه از پس آن زمانى بيايد كه مردانى از امت من قرآن خوانند كه از گلويشان بالاتر نرود آنگاه از پس آن زمانى بيايد كه مشرك به خدا با مؤمن مجادله كند و سخنانى نظير او گويد.
8- دو مستى شما را خواهد گرفت : اول  مستى عيش دوستى و دوم علاقه به نادانى .  در آن هنگام امر به معروف و نهى از منكر نكنند.
9- اگر آنچه من مى‏دانستم شما هم می دانستيد بسيار مى‏گريستيد و كمتر خنده مى‏كرديد، نفاق آشكار شود و امانت بر خيزد و رحمت بر چيده شود ، امين را متهم كنند و خيانت‏ گر را امين شمارند و فتنه‏ها چون شب تاريك شما را فرا گيرد.
10- روزگارى برمردم برسد كه مرد اهميت ندهد كه مال چگونه به دست آرد، از حلال يا از حرام.
11- روزگارى برمردم  برسد كه يكى نماند مگر آنكه ربا خورد و اگر نخورد ، حداقل  غبار آن به وى رسد.
12- زمانى بر مردم رسد كه راست گو را تكذيب كنند و دروغگو را تصديق كنند و امين را خائن شمرند و خائن را مؤمن پندارند و مرد بى‏آنكه شهادت از او خواهند شهادت دهد و بى‏آنكه قسم از او خواهند قسم خورد و خوشبخت‏ترين مردم فرو مايه ، و پسر فرومايه باشد كه به خدا و پيغمبرش ايمان ندارد.
13- روزگارى بر مردم بيايد كه هر كه خواهد دين خود نگهدارد چنان باشد كه آتش بدست گرفته باشد.
روزگارى بر مردم بيايد كه مؤمن از بزش خوارتر باشد.


منبع : نهج الفصاحه

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 15 فروردين 1395 | 10:22 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



سیزده بدر...
روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت؛ دیوی از این واقعه باخبر شد، درحال خود را به صورت سلیمان درآورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد، کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند (از آنکه از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند) و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت گفت سلیمان حقیقی منم و آنکه برجای من نشسته دیوی بیش نیست امّا خلق او را انکار کردند و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و در عین سلطنت خود را «مسکین و فقیر» می دانست، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد...
امّا دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند و ملک بر او مقرر شد، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد آن را در دریا افکند تا بکلّی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند...
...بتدریج ماهیّت ظلمانی دیو برخلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را برجای او نشانند...

...در این احوال سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت، روزی ماهیی را بشکافت و از قضا خاتم گم شده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد...
...سلیمان به شهر نیامد امّا مردم از این ماجرا خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی بیرون شهر است؛ پس در سیزده نورزو بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت بازگردانند و این روز بخلاف تصوّر عام روزی فرخنده و مبارک است و به حقیقت روز سلیمان بهار است و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید:
وقت آنست که مردم ره صحرا گیرند
خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است
و شاید رسم خوردن ماهی در شب نوروز تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است...
برگرفته از کتاب «مقالات»
#حسین_الهی_قمشه_ای



تاريخ : یک شنبه 15 فروردين 1395 | 9:58 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |
«درباره شهادت حضرت فاطمه(س) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟ رهبر عالی قدر پاسخ واقعا حکیمانه ای دادند و فرمودند: برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند.»
فاطميه‌ اول‌ يا دوم؟/ نظر رهبر انقلاب درباره تاریخ‌ شهادت‌ حضرت زهرا(س)

گروه فرهنگ جهان نیوز ـ  درباره تاريخ شهادت حضرت زهرا ‌‌(س) روايات مختلف است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پيامبر ‌(ص). ميان علماي شيعه، دو تاريخ مشهور و مقبول است: يكي هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پيامبر ‌(ص) و ديگري نود و پنج روز.

با توجه به رحلت پيامبر اسلام ‌(ص) در بيست و هشتم صفر، بنا به روايت ۷۵ روز، در مورخة سيزدهم تا پانزدهم جمادي الاوّل ، شهادت حضرت زهرا‌‌(س) است و اين ايام را فاطمية اوّل مي‌ خوانند اما بنا به روايت ۹۵ روز، شهادت حضرت‌‌ زهرا (س) در سوم تا پنجم جمادي الثاني است و اين ايام را فاطمية دوم مي‌ خوانند.

بنابراين؛ ايام فاطميه جمعا ۶ روز مي باشد، ۳ روز در ماه جمادي الاول و ۳ روز در ماه جمادي الثاني. فاطميه اول از ۱۳ تا ۱۵جمادي الاول است و فاطميه دوم از سوم تا پنجم جمادي الثاني است.

ظاهراً علت اينکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت‌‌ معرفي شده است به اين دليل است که اين احتمال وجود دارد که ماههاي قمري از رحلت پيامبر‌ (ص) تا شهادت حضرت زهرا‌‌ (س)،۲۹روز بوده باشند، حال آنکه در صورت کامل بودن ماههاي قبل، روز شهادت ۱۳ جمادي الاول و يا سوم جمادي الثاني خواهد بود.

چرا که طبق تقويم، حداکثر سه ماه قمري ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه قمري ۳۰ روزه مي توانند پشت سر هم قرار گيرند.

اما در عرف، به دهه دوم جمادي الاول، از دهم تا بيستم جمادي الاول که بنابر قول ۷۵روز، شهادت آن بانوي بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطميه اول و به دهه اول جمادي الثاني از اول تا دهم جمادي الثاني، که طبق قول ۹۵روز، شهادت حضرت زهرا‌‌ سلام‌الله‌عليها‌ در آن واقع شده است،دهه فاطميه دوم گفته مي شود.

علت بروز اختلاف در روز شهادت

در مورد تعداد روزهايي که حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها پس از رحلت پدر بزرگوارشان در قيد حيات بوده اند در ميان کتاب هاي تاريخي اختلاف وجود دارد. بعضي از مورخين مثل يعقوبي اين زمان را چهل روز و کساني مثل عايشه، دختر ابي بکر، اين مدت را شش ماه و گروهي ديگر هشت ماه ذکر کرده اند.

علامه مجلسي

اما در ميان اين اقوال، آن قولي که براي ما قابل اعتنا است روايات رسيده از ناحيه ائمه هدي عليهم‌‌‌ السلام مي باشد، به نقل مرحوم علامه مجلسي، مرحوم ابوالفرج اصفهاني در کتاب مقاتل الطالبين اينگونه اظهار نظر کرده: مدت زمان حيات فاطمه زهرا سلام الله عليها بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه وآله مورد اختلاف قرار گرفته است، به طوري که کمترين زمان ذکر شده در اين رابطه ۴۰ روز و بيشترين زمان هشت ماه مي- باشد، اما آنچه نزد ما مسلم و مورد قبول است روايات رسيده از امام باقر عليه السلام است که حضرت مي- فرمايد: بدرستي که زمان رحلت صديقه کبري سلام الله عليها سه ماه بعد از رحلت پيامبر مکرم اسلام صلي الله عليه و آله بود.

طبري شيعي

همچنين مرحوم طبري شيعي در کتاب دلايل الامامه به سلسله اسناد خود رواياتي از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي کند که حضرت مي فرمايد: حضرت صديقه طاهره عليها السلام در ماه جمادي الاخر روز سه شنبه، سه روز از ماه گذشته در سال ۱۱ هجري از دنيا رفتند.

اين دو روايت مبناي مورد اتخاذ غالب علماي شيعه من جمله سيد طاووس در کتاب شريف اقبال مي باشد.

کليني

اما دسته دوم ديگري از روايات صحيحه هم اين مدت را ۷۵ روز ذکر کرده اند از جمله اين روايات، روايت مرحوم کليني از امام صادق عليه السلام است که حضرت مي فرمايد: «بدرستي که توقف فاطمه عليه السلام در اين دنيا پس از پدر گراميش ۷۵ روز بود.»اين دسته از روايات هم مبناي نظر برخي از علماي شيعه از جمله مرحوم کليني گرديده.

البته ممکن است دليل اختلاف در اين دو دسته از روايات صحيحه رايج نبودن نقطه گذاري بر کلمات در زمان صدور روايات باشد. توجه به شباهت «خمسه و سبعون» با «خمسه تسعون» مويد اين معنا است.

 
فاطميه اول يا فاطميه دوم؛ کدام معتبر است؟/ نظر رهبرانقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)


راويان سني چه مي گويند؟

در اين مجال بخشي را هم به آثار و تاليفات بزرگاني اهل سنت مانند ابن قتيبه، ابن شهر آشوب سروي، أبي الفتح محمد بن عبدالکريم بن أبي بکر احمد شهرستاني، ذهبي مورخ مشهور، عمر رضا کحاله از علماي معاصر اهل سنت و احمدبن يحيي معروف به «بلاذري» و ابن ابي الحديد معتزلي اختصاص داديم تا بدانيم واقعيت شيعه از زبان سني ها چگونه بيان شده است.

ابن قتيبه دينوري، قرن سوم هجري

ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينوري (معروف به ابن قُتَيبَة) در گذشته به سال ۲۷۶ هجري، در کتاب خود بنام «الامامة والسياسة» تحت عنوان"کيفَ کانَت بيعة علي أبي طالب کرَّمَ الله وجهه" (علي کرم الله وجهه چگونه بيعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاري روايت کرده که گفت: همانا روزي ابوبکر از عده اي که از بيعت با او سرپيچي کرده و نزد علي عليه السلام جمع شده بودند، سراغ گرفت.

پس عمر را به دنبال آنها -که در خانه ي علي جمع شده بودند- فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداري نمودند، در اين هنگام عمر دستور داد که "هيزم حاضر کنيد" و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست بايد خارج شويد و الا خانه را با اهلش به آتش مي کشم ! شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض، آيا مي داني در اين خانه فاطمه است؟! گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد! باز در همان کتاب جلد ۱ صفحه ۱۳ با ذکر سند آمده است:.. پس از چندي که گذشت عمر به ابوبکر گفت بيا تا نزد فاطمه عليها السلام برويم، چرا که ما او را به غضب درآورده ايم.

پس به اتفاق يکديگر نزد فاطمه عليها السلام رفته و از او اجازه ورود گرفتند، لکن فاطمه عليها السلام به آنها اجازه ي ورود نداد، ناچار نزد علي عليه السلام آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه عليها السلام وارد کرد.

پس همين که آن دو نزد فاطمه عليها السلام نشستند، فاطمه عليها السلام صورت خود را به ديوار برگرداند. در اين هنگام آن دو به فاطمه عليها السلام سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکرشروع به سخن کرده و گفت: اي حبيبه ي رسول خدا آيا ما در مورد ارث پيامبر و همچنين در مورد شوهرت تو را به غضب در آورديم؟ فاطمه عليها السلام گفت: چه مي شود تورا، که اهل و خانواده ات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد صلي الله عليه وآله ارث نبريم! سپس فرمود: آيا اگر حديثي از پيامبر را به ياد شما بياورم قبول مي کنيد، و به آن اعتقاد پيدا مي کنيد؟ عمر و ابوبکر گفتند:آري. پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آيا از پيامبر نشنيديد که مي گفت: «رضايت فاطمه، رضايت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضي کند مرا راضي کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است». عمر و ابوبکر گفتند: آري از پيامبر ‌صل‌الله‌عليه‌و‌آله‌ شنيديم.

فاطمه عليها السلام گفت: پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد مي گيرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآورديد و مرا راضي نکرديد، و هرگاه پيامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکايت خواهم کرد.

در اين هنگام، ابوبکر شروع به گريه کرد در حالي که فاطمه‌‌سلام‌الله‌عليها‌ مي گفت: بخدا قسم تو را در هر نمازي که بخوانم نفرين خواهم کرد.

ابن شهر آشوب سروي، قرن ششم

ابن شهر آشوب سروي (درگذشته به سال ۵۸۸هجري) در کتاب المناقب خوداز کتاب المعارف ابن قتيبه دينوري در بيان ذکر اولاد فاطمه سلام الله عليها چنين نقل مي کند؛ فرزندان فاطمه عبارتند از: حسن ،حسين، زينب ام کلثوم و محسن که همانا از ضربه قنفذ کشته شد. لازم به تذکر است که در چاپ هاي امروزي کتاب المعارف ابن قتيبه چنين آمده است: پس علي داراي چند فرزند شد به نام هاي حسن، حسين، ام کلثوم و زينب کبري؛ که مادرشان فاطمه دختر رسول خدا بود، لکن محسن ابن علي در سن کودکي درگذشت!

شهرستاني؛ قرن ششم

أبي الفتح محمد بن عبدالکريم بن أبي بکر احمد شهرستاني (در گذشته سال۵۴۸ هجري) در کتاب خود بنام «الملل و النحل» مي گويد: «همانا چنان ضربه اي به شکم فاطمه عليها السلام در روز بيعت زد که فاطمه عليها السلام جنين خود را از شکم انداخت».

مورخ مشهور، ذهبي؛ قرن هشتم

ذهبي مورخ مشهور (در گذشته ي سال ۷۴۸هجري) در کتاب خود بنام «لسان الميزان» با ذکر سند مي گويد: «محمدبن احمد حماد کوفي» (از حافظين حديث اهل سنت) گفته است:«بدون شک چنان لگدي به فاطمه عليهاالسلام زد که محسن از او سقط شد».

عمر رضا کحاله؛ از علماي معاصر اهل سنت

عمر رضا کحاله از علماي معاصر اهل سنت، در کتاب خود بنام «اعلام النساء» با ذکر سند مي‌گويد: تا آنکه ابو بکر از عده‌اي که از بيعت با او سر باز زده و تخلف کرده بودند و نزد علي بن ابي طالب عليه السلام جمع شده بودند- مانند عباس و زبير و سعد بن عبادة- سراغ گرفت، و در خانه‌ فاطمه عليهاالسلام از بيعت با ابوبکر باز نشسته بودند. پس ابوبکر، عمر بن الخطاب را بسوي آنان فرستاد. عمر روانه منزل فاطمه عليهاالسلام شده و فرياد کشيد و آنان را به خارج از خانه جهت بيعت فراخواند. آنان از بيرون آمدن خودداري کردند، در اين هنگام عمر هيزم طلبيده و گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست يا از خانه خارج مي شويد و يا آنکه خانه را با اهلش به آتش مي کشم. شخصي به عمر گفت: اي ابا حفض (کنيه عمر)، در اين خانه فاطمه عليها السلام است! عمر گفت: اگر چه فاطمه در اين خانه باشد، آن را به آتش مي کشم!

يعقوبي

يعقوبي در تاريخ خود نقل مي کند: زماني که ابوبکر مريض شد، يعني در همان مرضي که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عيادت او رفته و از او پرسيد: اي خليفه پيامبرحالت چگونه است؟ ابوبکر گفت: همانا من بر هيچ چيز تأسف نمي خورم مگر بر سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم...اما آن سه چيز که انجام دادم و اي کاش انجام نداده بودم: اي کاش قلاده خلافت را به گردن نينداخته بودم...اي کاش خانه فاطمه را تفتيش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ مي کردند.

بلاذري؛ قرن سوم

احمدبن يحيي معروف به «بلاذري» در گذشته سال ۲۷۹ هجري در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» مي گويد: ابوبکر براي بيعت گرفتن از علي عليه السلام ، به دنبال وي فرستاد، پس علي عليه السلام بيعت نکرد. در اين هنگام عمر با شعله‌اي‌ آتش روانه خانه علي عليه السلام شد. فاطمه عليها السلام در پشت درب با او مواجه شده و گفت: اي پسر خطاب آيا تو را در حال آتش زدن خانه ام مي بينم؟ عمر گفت : آري! و آن چنان به اين عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر ديني که آورده بود محکم بود.

بلاذري در همان کتاب، صفحه ۵۸۷، حديث شماره ي ۱۱۸۸ از ابن عباس روايت مي کند: زماني که علي از بيعت خودداري نمود و در خانه کناره گيري کرده بود، ابوبکر عمر را به سوي علي فرستاد و به وي دستور داد علي را با بدترين صورت نزد من حاضر کن! پس چون عمر نزد علي آمد، بين آن دو سخناني رد و بدل شد. علي گفت: اي عمر بدوش که نيمي از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنين بر امارت و حکومت ابوبکر حريص کرده چيزي نيست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد!

ابن ابي الحديد

ابن ابي الحديد معتزلي در شرح خود مي گويد: اگر گفته شود که خانه فاطمه مورد هجوم واقع شد، و صيانتش شکسته شد بخاطر حفظ نظام اسلام و بخاطر جلوگيري از تفرقه مسلمانان، چرا که مسلمانان آن زمان از دين برمي گشتند و دست از اطاعت بر مي داشتند، در جواب گفته مي شود که: همين کلام و جواب را بدهيد آنجا که در جنگ جمل هودج عايشه مورد هتک واقع شد (چرا که عايشه بر عليه خليفه رسمي مسلمانان قيام کرده) و هودج او مورد حمله قرار گرفت تا آنکه ريسمان اطاعت پاره نشود و اجتماع مسلمين از هم نپاشد و خون مسلمانان به هدر نرود. پس وقتي که جائز باشد حمله به خانه فاطمه بخاطر امري که هنوز واقع نشده بود، بدون شک جائز است حمله به هودج عايشه به خاطر امري که واقع شده بود.

 
فاطميه اول يا فاطميه دوم؛ کدام معتبر است؟/ نظر رهبرانقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)


نظر آيت الله صافي گلپايگاني

اخيرا در استفتائي در مورد ايام عزاداري شهادت حضرت زهرا ‌‌سلام‌الله‌عليها‌ از آيت الله العظمي لطف الله صافي گلپايگاني سئوال شده است؛ با توجه به معلوم‌ نبودن دقيق تاريخ شهادت حضرت فاطمه زهرا دختر گرامي پيامبر اسلام ‌صل‌الله‌عليه‌و‌آله‌، بهترين ايام جهت عزاداري براي آن حضرت چه روزهايي است و بهترين نوع عزاداري در اين شهادت عظمي چيست؟

آيت الله صافي در پاسخ به اين استفتاء اظهار داشته است که نسبت به روز شهادت حضرت صديقه کبري فاطمه زهرا ‌‌سلام‌الله‌عليها‌ قول‌هاي مختلفي ذکر شده، لکن آنچه بيشتر مورد توجه علماء واقع شده است فاطميه اول و فاطميه دوّم در ماه جمادي الاول و جمادي الثاني است. شايسته است که شيعيان از روز سيزدهم جمادي الاول تا سوم جمادي الثاني سوگوار و با انجام مراسم عزاداري آن حضرت، ارادت و مودت خود را به اهل بيت اظهار و از انجام مراسمي‌ که موجب وهن مراسم شهادت آن حضرت است اجتناب کنند.

اين مرجع تقليد بهترين عزاداري حضرت زهرا‌‌سلام‌الله‌عليها‌ را بيان فضائل، مناقب و مصائب آن حضرت و ذکر اخلاق و سيره عملي و دفاع ايشان از امام مظلوم حضرت اميرالمؤمنين‌عليه‌السلام مي داند که در همه اعصار بايد براي مردم تبيين شود و مي فرمايد؛ ان‌شاء الله تعالي مؤمنان با تمسک به قرآن و عترت به بهترين صورت ممکن به ساحت مقدس آن بزرگوار عرض ادب و اخلاص کنند، به ويژه بانوان متدينه با حفظ حجاب و عفت و پاکدامني، ايشان را الگوي خود قرار دهند.

 توصیه آیت‌الله جوادی‌آملی در مورد ایام فاطمیه

آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی در دیداری با برگزیدگان جشنواره قرآنی حوزه‌های علمیه خواهران و برخی اقشار دیگر ضمن تسلیت فرا رسیدن ایام سوگواری شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) تصریح کرد: عزاداری‌ها و سوگواری‌های حضرت صدیقه کبری (س) به گونه‌ای باشد که موجب تفرقه میان مسلمانان نشود و بهانه‌ای به دست سلفی‌ها و تکفیری‌ها ندهیم.

وی در قسمت دیگری از سخنان خود با اشاره به اهمیت قرآن‌ یادآور شد: هر روایتی را باید به قرآن عرضه کنیم تا سره را از ناسره جدا کنیم و این کار را فقها در حوزه انجام می‌دهند.

آیت‌الله جوادی‌آملی اظهار داشت: خداوند ما را با سرمایه آفریده است و دستوراتی را در بخش علم و عمل به ما داده است. بخشی از اعضا مانند دست و پا مسئول کاری هستند، اما در درون ما دو مسئول وجود دارد که یکی مسئول اندیشه و یکی مسئول انگیزه است تا اندیشه ما پاک و حق باشد و انگیزه ما تهذیب شود.
 

 
 فاطميه اول يا فاطميه دوم؛ کدام معتبر است؟/ نظر رهبرانقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)


 نظر رهبری درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)

خبرآنلاین نوشت: در فاطمیه سال گذشته حجت الاسلام ادیب یزدی در یکی از سخنرانی های خود در خصوص نظر رهبر انقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا اظهاراتی کرد.

این واعظ تهرانی درباره فاطمیه و زمان عزاداری برای حضرت زهرا به بیان خاطره و نقل قولی از رهبر معظم انقلاب پرداخته و گفته بود:" یادم می آید یک روز در محضر رهبر عالی قدر انقلاب بودم یکی از آقایان سوال کرد:"درباره شهادت حضرت فاطمه(س) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟" رهبر عالی قدر پاسخ واقعا حکیمانه ای دادند و فرمودند: "برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند."

وی افزوده بود: دقیقا همین نکته ای که حضرت آقا فرمودندمدنظر است.ایام فاطمیه نسبتا طولانی است به جهت این که فضائل حضرت زهرا(س) هم بی حد و حصر و بی اندازه است. فاطمه زهرا(س) ریشه، اصل و اساس ولایت و عصمت و حقیقت امامت است. هر قدر فضائل ایشان گفته شود اولا تمام شدنی نیست و ثانیا برکات بسیاری بر بیان فضائل فاطمی آمده است به عنوان نمونه بیان فضائل فاطمه(س) نفاق را از انسان می زداید، ایمان انسان را زیاد می کند، موجب بصیرت عمیق انسان نسبت به حوادث و وقایع تاریخی می شود، انسان را با حقایق و بطن این عالم آشنا می کند، انسان را پیش خدا و حضرات معصومین(ع) خصوصا حضرت بقیة الله(عج) محبوب می نماید و زمینه کسب تقوا و فضیلت را در انسان مضاعف می کند و بسیاری از فضایل دیگر. لذا جامعه شیعی ما به ذکر فضائل فاطمی بسیار نیازمند است و بحمد الله فرصت خوبی هم در ایام فاطمیه فراهم شده که توسط هیئتی ها، متدینین، نمازگزاران و مسجدی ها در مراسم هایی مختلف این فضائل گفته شود.

ادیب یزدی گفته بود: ایام فاطمیه هم نزد شیعیان و ارادتمندان خاندان حضرت محمد(ص) ایام معین و کاملا علنی است. اما برای شهادت حضرت صدیقه فاطمه(س) 4 نقل وجود دارد اول اینکه برخی معتقدند خانم(س) 40 روز بعد از رحلت حضرت پیامبر(ص) به شهادت رسیده اند بعضی ها گفته اند 60 روز، بعضی ها 75 و بعضی ها دیگر 95 روز. اما برای این که روز عظیم شهادت بی بی از دستمان نرود فصلی را به عنوان ایام فاطمیه قرار داده ایم که در مشخص ترین ایام 10 روز قبل از شهادت 75 تا 10 روز بعد از شهادت 95 در نظر گرفته شده است.یعنی در طول سال حداقل 40 روز برای بیان فضائل فاطمی قرار گرفته شده است.


فاطميه اول يا فاطميه دوم؛ کدام معتبر است؟/ نظر رهبرانقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)



سروده آیت الله وحید خراسانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)

دفتر «آيت الله وحيد خراساني» مرجع عالي‎قدر جهان تشيع، به مناسبت ایام سوگواری شهادت حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها)، سروده ای درباره مقام حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از این مرجع بزرگوار منتشر کرد.

شعر این مرجع تقلید به شرح زیر است:

اى بلند اختر که ناموس خداى اکبرى
عقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرى
زینت عرش خدا پرورده دامان توست
یازده خورشید چرخ معرفت را مادرى
آن که بُد منّت وجودش بر تمام ما سوى
گشت ممنون عطاى حق که دادش کوثرى

تاج فرق عالَم و آدم بود ختم رُسُل
بر سر آن سرور کون و مکان تو افسرى
از گلستان تو یک گُل خامس آل عباست
اى که در آغوش خود خون خدا مى پرورى
مقتداى حضرت عیسى بود فرزند تو
آن چه در وصف تو گویم باز از آن برترى

در قیامت اولین و آخرین سرها به زیر
تا تو با جاه و جلال حق ، زمحشر بگذرى
بر بساط قرب بگذارد قدم چون مصطفى
تو بر او هستى مقدّم ، گرچه او را دخترى
کهنه پیراهن چو بر سر افکنى در روز حشر
غرقه در خون خدا برپا نمایى محشرى

با چه ذنبى کشته شد مؤوده آل رسول
بود آیا اینچنین، أجرِ چنان پیغمبرى
قدر تو مجهول و مخفى قبر تو تا روز حشر
جز خدا در حق تو کس را نشاید داورى
شمع جمع آل طه بضعه خیر الورى
دختر شمس الضحا و همسر بدر الدّجى

آفتاب برج عصمت گوهر درج شرف
لیلة القدر وجود و سرّ و ناموس خدا
آن که بنشاندش به جاى خود امام الانبیاء
وان که بُد آمینِ او شرط دعاى مصطفى
مبدأ جسمش بُد از اثمار اشجار بهشت
منتهاى روح پاک او حریم کبریا

ز آدم و عیسى نبودش کفو و مانندى به دهر
شد در اوصاف کمال او هم تراز مرتضى
در مدیحش عقل شد حیران و سرگردان چو دید
هست مدّاحش خدا، وصف مقامش هل أتى
پا ورم کرد از نماز و دست و بازو از جهاد
سینه او شد سپر در راه حق روز بلا

رفت از دار فنا بشکسته دل آزرده تن
آن که بُد آزردنش ایذاء ختم الانبیاء
گفت حیدر در غروب آفتاب عمر او
تار شد دنیا و روشن شد به تو دار بقاء
دختر خیر الورى و همسر فخر بشر
علم مخزون، غیب مکنون در ضمیرش مستتَر

لیلة القدر، نزول کل قرآن مبین
مطلع الفجر ظهور منجى دنیا و دین
آسمان یازده خورشید تابان وجود
روشن از نور جمالش عالم غیب و شهود
شمع جمع اهل بیت و نور چشم مصطفى
مهجه قلبى که آن دل بود قلب ماسوى

آیه تطهیر وصف عصمت کبراى او
هل أتى تفسیرى از دنیا و از عقباى او
تا قیامت شد به او روشن چراغ عقل و دین
منتشر از او به دنیا نسل خیر المرسلین
اندر آن روزى که وا نفسا بگویند انبیا
شیعتى گویان بیاید او به درگاه خدا

مصحف او لوح محفوظ قضاء است و قدر
در حدیث لوحِ او برنامه اثنى عشر
علم ما کان و یکون ثبت است اندر دفترش
نى سلونى گفته در عالم کسى جز همسرش
اوست مشکاة دو مصباحى که شد عرش برین
زینت از آن دو ، چراغ راه رب العالمین

میوه باغ وجودش حلم و جود مجتبى است
حاصل آن عمر کوتاهش شهید کربلا است
زینب آن اسطوره صبر و شجاعت دخترش
گوى سبقت برده در اسلام و ایمان مادرش
دامنش جان جهان و یک جهان جان پرورید
وه چه جانى که خداوند جهان او را خرید

خون بهاى خون او شد ذات قدّوس خدا
گشت کشتى نجات خلق و مصباح الهدى
منقطع شد وحى بعد از رحلت خیر الأنام
لیک جبریل امین بنمود در کویش مقام
بود امین وحى دائم در صعود و در نزول
تا گذارد مرحمى بر قلب مجروح بتول

دل شکسته بود و از هجر پدر بیمار بود
پشت و پهلو هم شکسته از در و دیوار بود
تسلیت مى داد او را ذات پاک ذو الجلال
تا بکاهد زان غم و آن رنج و آن درد و ملال
عطر و بوى و رنگ و روى و خُلق و خَلق عقل کل
ساطع و لامع بُد از آن بضعه ختم رسل

زین سبب روح القدس شد در حریم او مقیم
تا در آن آئینه بیند صاحب خُلق عظیم
زین قفس چون مرغ روحش رو به رضوان پر کشید
رفت جبریل امین و از مدینه دل برید
مرتضى آن قطب عالم لنگر دنیا و دین
عرش علم و روح ایمان و امیرالمؤمنین

آنکه در تسلیم و صبرش عقل شد مبهوت و مات
کرد در فقدان این همسر تمناى ممات
بود زهرا رکن آن رکن زمین و آسمان
رفت و ویران شد سر و سامان آن شاه جهان
صورتى کو خَلق و خُلق عقل کل را مى نمود
گشت پنهان نیمه شب در خاک غم، امّا کبود

ماهتاب آسمان عصمت و عفّت گرفت
کس نداند جز على آخر چه بگذشت و چه بود
دیده عالم ندیده زهره اى مانند زهرا
دخترى مادر نزاده کو شود اُمّ ابیها
شد خدا راضى به آنچه فاطمه راضى به آن شد
متفق شد در رضا و در غضب با حق تعالى



تاريخ : دو شنبه 24 اسفند 1394 | 11:30 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |
حکایت طی الارض پیرمرد پینه دوز از زبان آیت الله بهجت
تاریخ انتشار : شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۴۴
 
 
آقا میرزا ابراهیم شریفی در عمل آنگونه پیش رفت که از همه شاگردان «آیت الله قاضی طباطبائی» گوی سبقت را ربوده بود.
حکایت طی الارض پیرمرد پینه دوز از زبان آیت الله بهجت

به گزارش جهان به نقل از ابنا، «حجت الاسلام و المسلمین علی بهجت» در مراسم "دهمین سالگشت شهدای روحانی فاجعه تروریستی تاسوکی و بزرگداشت آیت الله میرزا ابراهیم شریفی زابلی"، اظهار داشت: اگر تمام دانشمندان در مورد سرّ خلقت مطالعه کنند، سرّ مهندس عالَم را نمی توانند بفهمند می توانند گمان برند ولی نمی توانند بیابند مگر اینکه مهندس عالَم، راز خلقت را بگوید.

وی افزود: با توجه به آیه «مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» هدف از خلقت فقط عبودیت است. تمام عالم به این عظمت در نظر خداوند، عالَم صغیر است اما انسان در عالَم کبیر است. خداوند همه این عوالم را برای انسان آفریده است.

فرزند آیت الله بهجت(ره) افزود: انسان امتیازی که دارد تفکر، تعقل، تدبر و علم آموزی است. علم، کمال انسان است و فقط انسان است که تصورات را تبدیل به تصدیقات می کند و علم به وجود می آید.

وی ادامه داد: علم آنقدر گسترش پیدا کرده که افتخار و مایه امتیاز است. برای نمونه امروزه طب خیلی گسترش پیدا کرده است و در هر عضوی رشته های گوناگونی وجود دارد. همه علم خوب است گرچه این ها علم صددرصد نیست، مدتی حاکم است و بعد از مدتی کنار زده می شود. فقط علم، مهم نیست بلکه معرفت نیز مهم است.

حکایت پینه دوز صاحب کرامت

این عالم دینی با استناد به سخنان آیت الله بهجت گفت: آیت الله بهجت می فرمود که در نجف پاره دوزی بود که شب های جمعه به کربلا می رفت و هر هفته روضه ای در منزل خود برگزار می کرد. یکی از علما می گفت که مطلع شدم این آقا طی الارض دارد. نقشه ای کشیدم مراقبش شدم؛ عصر پنج شنبه زمانی که می خواست از نجف به کربلا برود پاکتی به ایشان دادم و گفتم به محض رسیدن به کربلا، این پاکت را به فلان کفشدار بده و بگو که زود باز کند.

وی افزود: این عالم می گفت هفته بعد این پاره دوز را به ناهار دعوت کردم و به او گفتم از آنچه داری به ماهم بگو! من از طی الارض شما می خواهم. به او گفتم: پاکتی که هفته قبل به شما دادم به شخصی که در نجف بود گفتم که زمانی که پاکت به دستت رسید ساعت آن را یادداشت کن و شما ساعت 6 از اینجا حرکت کردی چگونه شش و پنج دقیقه به کربلا رسیدی؟ شما بین نجف و کربلا را چگونه به این سرعت رفتید؟ مشخص است که طی الارض داری!

حجت الاسلام بهجت ادامه داد: آن پاره دوز مقاماتی داشت. انسان هایی وجود داشتند که اینگونه مقاماتی داشتند. افرادی هم ممکن است هیچ بویی از انسانیت نبرده باشد؛ مثل دولتمردان غربی که از اسرائیل آدم کُش حمایت می کنند و می گویند اسرائیل حق دارد آدم بکشد! این انسانیت است؟ کسی که اینچنین می اندیشد علم دارد؟ محترم است؟ هیچ عقل سلیمی این را نمی پذیرد.

وی با بیان اینکه علمی علم است که انسان را به خشیت برساند، در ادامه گفت: علم اگر انسان را به حق نرساند، علم نیست. برخی جدولی حل می کنند و با موتش از بین می رود. علمی ارزش دارد که انسان را به مبدأ متصل کند. علم مقدمه عبودیت است، عبودیت هم ثمره خلقت و نردبان وصول مخلوق به معبود است.

معنای عبودیت

فرزند آیت الله بهجت(ره) درباره معنای عبودیت اظهار داشت: عبودیت به معنای "بذل الکل" است. در حدیث عنوان بصری آمده است که "اگر علم می خواهی اول باید عبودیت تحصیل کنی و علم به تعلم نیست". هر چه داریم و همه هستی متعلق به اوست و اگر داده اش را در راه او مصرف کنیم وظیفه مان را انجام داده ایم و انسان برای خود نباید تدبیری بیاندیشد.

وی در مورد مقام حضرت زهرا(س) گفت: مقام حضرت زهرا(س) به خاطر مقامات او در عبودیت است. امام صادق(ع) می فرمایند: فاطمه زهرا(س) چون در مقام عبادت می ایستاد چنان غرق در عبودیت می شد که ملائکه از نورش منور می شدند. ایشان در نماز چنان به مبدا متصل می شد که همه چیز را فراموش می کرد.

حجت الاسلام علی بهجت افزود: مرحوم آیت الله بهجت می فرمود خداوند از نماز لذیذتر نیافریده است و نماز از الذّ لذائد عالم است و اگر تمام سلاطین عالم، لذت نماز را می چشیدند، دنبال عشرتکده ها نمی رفتند.

وجه آشکار میرزا ابراهیم شریفی زابلی

وی در بخش دیگر سخنان خود در مورد آیت الله شریفی سیستانی گفت: آقا میرزا ابراهیم شریفی علمای بزرگی را درک کرد. بیشتر ایشان را به این می شناسند که "در 1330 در انتخات کاندیدا شد و رای آورد ولی فرد دیگر را به نمایندگی فرستادند. به همین خاطر مردم سیستان قیام کردند و حکومت به سیستان لشگری فرستاد و ایشان را دستگیر و با شکنجه تا کرمان می برند. او را از کرمان تا تهران می آورند وی در تهران زندانی می شود و در نهایت با وساطت آیت الله کاشانی و مصدق نجات می یابد." این بُعد ظاهری قضیه است.

وجوه مخفی میرزا ابراهیم شریفی زابلی

این عالم دینی افزود: بُعد مخفی زندگی ایشان، تلمذشان نزد «آقا سید علی قاضی» بود. ایشان در محضر آقای قاضی رشد کرده بود. البته مراتب شاگردان آقای قاضی فرق می کرد و ایشان به عنوان استاد بر همه شاگردانش اشراف داشت.

وی با بیان خاطره ای از آیت الله بهجت گفت: یکی از علما از آیت الله بهجت پرسید: از محضر امام زمان(عج) چه سوالاتی می کنید؟ ایشان فرمود: مگر آنجا جای سؤال است؟ برخی از آیت الله قاضی طباطبایی سوالاتی می پرسیدند ولی من به عمرم از ایشان سوال نپرسیدم، البته سؤال داشتم اما بدون اینکه سوالم را مطرح کنم استاد جواب را می فرمود. حتی چند بار شد که ایشان فرمود که اما سوال فلانی ... . کسی که کنارم بود به من گفت آقا چه فرمود؟ شما که حرفی نزدی؟ که به ایشان هم چیزی نگفتم. نگفتم که استاد سوال درون من را جواب می دهد.

حجت الاسلام بهجت در مورد مقامات آیت الله شریفی سیستانی اظهار داشت: در جلسه ای که مقام معظم رهبری حضور داشتند، آیت الله بهجت فرمود: آقای قاضی چند بار تکرار کرد که بعد از من آقا میرزا ابراهیم شریفی عهده دار این امر است. این سخن آقای قاضی موجب اعتراض شد که افرادی اقدم از آیت الله شریفی داریم. آقای قاضی حرفی نزد اعتراضات بالا گرفت. در نهایت آقای قاضی فرمود: «انی اعلم ما لاتعلمون». مقام معظم رهبری فرمودند آقای شریفی همسایه ما بود ولی چیزی اظهار نمی کرد! آقای بهجت فرمودند: بله از ایشان چیزها می دانم.

وی افزود: آیت الله بهجت تعریف می کرد که آقای قاضی روزهای چهارشنبه نمی آمد و کسی هم نمی دانست که ایشان کجا رفته است؛ اما آیت الله شریفی می گفت: الان آقای قاضی فلان جاست؛ الان فلان کار را انجام می دهد و .... یک بار دیگر آیت الله بهجت فرمود: ایشان در اتاق من بود دو کشف مهم به ایشان دست داد یکی از آنها بسیار مهم بود که از اسرار عالَم بود و گفتنی نبود. آقا میرزا ابراهیم شریفی با این عظمت بود در عمل هم اینگونه پیش رفت که از همه شاگردان آیت الله قاضی طباطبائی گوی سبقت برده بود.

فرزند آیت الله بهجت(ره) در مورد گمنامی آیت الله شریفی سیستانی گفت: او گمنام بود و همه این مقامات را کنار گذاشت، جایی رفته بود که کسی از ایشان خبر نداشت. به مرحله ای رسیده بود که بعد از حضرت بقیة الله نفر اول خلقت شده بود صاحب سرّ بود و کسی از اسرار او خبر نداشت.

وی ادامه داد: این ها را سینه به سینه از پدرم شنیدم تا فاش شود و بدانند ایشان چه کسی بود و به چه مقاماتی رسیده بود. بزرگانی در علم و معرفت بودند ولی پنهان ماندند چون عرفان محل تهمت است، دیگران دکان باز کردند و برخی ادعای جانشینی آقای قاضی طباطبایی کردند و اینها باعث شد تا آقای شریفی منزوی شود.

حجت الاسلام علی بهجت در پایان گفت: آیت الله بهجت می فرمود مدتی که در قم بودم فردی نیافتم که اسرار را به او بگویم و اسرار را با خود بردم.



تاريخ : دو شنبه 24 اسفند 1394 | 11:13 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

حضرت فاطمه (س) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". 

 

 زندگینامه حضرت زهرا (س)

 

نام، القاب، کنیه‌ها : 

نام مبارک آن حضرت، فاطمه است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است. فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (س) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.

 

کنیه‌های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...

 

مادر و پدر : 

همانگونه که می‌دانیم، نام پدر فاطمه (س) محمد بن عبدالله (ص) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند می‌باشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می‌شد و او را بزرگ زنان قریش می‌نامیدند.

 

 

 

ولادت : 

حضرت فاطمه (س) در سال پنجم پس از بعثت و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند." اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (س) تطبیق نموده‌اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند.

 

 

مکارم اخلاق :

سراسر زندگانی صدیقه طاهره (س)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. که به یکی از آنها اشاره میکنیم : 

امام حسن مجتبی در ضمن بیانی، عبادت فاطمه (س)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خویشتن، در عالی ترین ساعات راز و نیاز با پروردگار را این گونه توصیف می‌نمایند: "مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعه‌ای در محراب عبادت خویش ایستاده بود و تا صبحگاهان، پیوسته به رکوع و سجود می‌پرداخت. و شنیدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا می‌کرد، آنان را نام می‌برد و بسیار برایشان دعا می‌نمود اما برای خویشتن هیچ دعایی نکرد. پس به او گفتم: ای مادر، چرا برای خویش همانگونه که برای غیر، دعا می‌نمودی، دعا نکردی؟ فاطمه (س) گفت: پسرم ! اول همسایه و سپس خانه."

 

 

مقام حضرت زهرا (علیها السلام) و جایگاه علمی ایشان :

فاطمه زهرا (س)در نزد شیعیان اگر چه امام نیست، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بین مسلمانان به خصوص شیعیان، نه تنها کمتر از سایر ائمه نیست، بلکه آن حضرت همتای امیر المؤمنین و دارای منزلتی عظیم‌تر از سایر ائمه طاهرین (علیهم السلام) می‌باشد.

مراجعه زنان و یا حتی مردان مدینه در مسائل دینی و اعتقادی به آن بزرگوار می‌باشد که در فرازهای گوناگون تاریخ نقل شده است. همچنین استدلالهای عمیق فقهی فاطمه (س) در جریان فدک، به روشنی بر احاطه فاطمه (س) بر سراسر قرآن کریم و شرایع اسلامی دلالت می‌نماید.

 

 

فاطمه (س) پس از پیامبر :

با وفات پیامبر اکرم (ص)، فاطمه(س) غرق در سوگ و ماتم شد. از یک طرف نه تنها پدر او بلکه آخرین فرستاده خداوند و ممتازترین مخلوق او، از میان بندگان به سوی خداوند، بار سفر بسته بود. هم او که در وجود خویش برترین مکارم اخلاقی را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظیم، توسط خداوند ستوده شده بود.

 

 

بیماری فاطمه (س)و عیادت از او :

سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانه‌اش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد . گاه به زحمت از بستر برمی‌خاست و کارهای خانه را انجام می‌داد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (ص)می‌رساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (ص) و دیگر شهدای احد حاضر می‌گشت و غم و اندوه خود را بازگو می‌نمود.

 

در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (س) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمی‌داد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه (س) حاضر گشتند. فاطمه (س) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (ص) را که فرموده بود: "هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (ص) را تأیید نمودند. سرانجام فاطمه (س)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: "شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود."

 

وصیت : 

در ایام بیماری، فاطمه (س) روزی امام علی (ع) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه (س) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشته‌اند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.

 

 

شهادت : 

 سرانجام روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید. فاطمه (س) آب طلب نموده و بوسیله آن بدن مطهر خویش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامه‌ای نو پوشید و در بستر خوابید و پارچه‌ای سفید به روی خود کشید؛ چیزی نگذشت که دخت پیامبر، بر اثر حوادث ناشی از هجوم به خانه ایشان، دنیا را ترک نموده و به شهادت رسید؛ در حالیکه از عمر مبارکش بنا بر مشهور، 18 سال بیشتر نمی‌گذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا در این دنیا زندگی نمود.



تاريخ : دو شنبه 24 اسفند 1394 | 11:4 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

خودشناسی, [۰۹.۰۳.۱۶ ۰۶:۱۵]
از عارفی پرسيدند:

 چرا اينقدر ذکر "صلوات" در منابع دينی ما تاکيد شده؟!
 و برای آمرزش گناهان، وسعت روزی، صحت و سلامتی، گشايش در کارها و... صلوات تجويز کرده اند؟!

 سرّ و راز اين ذکر چيست؟؟؟!

فرمود:
 اگر به قرآن نگاه کنيد،
 فقط و فقط يکجا در قرآن هست
 که خداوند
 انسان رو
 هم شأن و هم درجه ی خودش می کند.
يعنی از انسان مي خواهد که بياید کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنند و آن، اين آيه است:

 "انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما"
 خدا و ملائکه اش دارند براي پيامبر صلوات ميفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید...

 علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات اين است که انسان را تا کنار خدا بالا می برد.



تاريخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394 | 8:33 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

کانون فرهنگی وهنری نورالجنان مسجد امام علی (ع) شهرستانک اقدام به تشکیل کلاسهایی تحت عنوان آموزش احکاکام دانش آموزی وهمچنین آموزش حفظ وروخانی قرآن کریم نموده که در این راستا دانش آموزان مقطع دبستانی علاوه بر روخوانی قرآن اقدام به حفظ جزء سی ام قرآن کریم تموده اند که بعضآ تمام جزء سی وبیشتر ودانش آموزان پیش دبستانی واول ودوم نیز تعداد زیادی از سوره های کوچک جزء سی ام قرآن کریم را با قرائت کامل حفظ نموده اند لازم بذکر است که  این کلاسها در اوقات فراغت وهفته ای سه روز برای خواهران وسه روز نیز برای برادر ان تشکیل می شود ودر پایان هر هفته به کلیه ی دانش آموزان جوایزی به عنوان یادبود وبه نفرات برتر نیز جوایز خوبی اهدا ء می گردد 

 

 



تاريخ : سه شنبه 18 اسفند 1394 | 8:44 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

تشکیل گروههای سرود به مناسبتهای مختلف اعیاد شعبانیه و میلاد ائمه طاهرین علیهم السلام

کانون فرهنگی وهنری نورالجنان مسجد امام علی (ع) شهرستانک در راستای فعالیتهای فوق برنامه وپرورش فکری کودکان ونوجوانان در کنار سایر فعالیتهای فرهنگی اقدام به تشکیل گروههای سرود داده که به هر مناسبتی سرود ویژه ی همان ایام آماده شده ودر خلال انجام برنامه ها ، تقدیم ساحت مقدس اائمه طاهرین (ع) و علاقمندان حاضر در جلسات جشن ومولودی خواهد شد

میلاد منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود (عج)

مسابقه نقاشی نقاشی تحت عنوان شناسایی رنگها با اهدای جایزه

کانون فرهنگی وهنری نورالجنان با مشارکت اولیاء در یک اردوی یک روزه به امام زاده عبداله در دامنه ی کوههای جغتای وخارج از روستا  یک سری مسابقات نقاشی بین گروههای سنی مدارس ابتدایی روستای شهرستانک ، با ارائه ی طرحهایی از مسجد ، امام زادگان وحرم ائمه (علیهم السلام )  تحت عنوان شناسایی رنگها و رعایت چارچوب وکادر نقاشی برگزار نموده که هدف از این مسابقه سرعت عمل ، دقت ، شناخت رنگها ونظافت در نقاشی وهمچنین رعایت چارچوب نقاشی جهت خروج خطوط رنگ امیزی از زمینه نقاشی  ومهمتر از همه ی اینها با طرح پرسشهایی در خصوص نام والقاب ائمه وپدر ومادر ایشان ، زندگی نامه ونیز محل تولد وشهادت ، نام قاتل ، محل دفن جهت  آشنایی دانش آموزان با زندگی ائمه معصومین می باشد که در پایان مسابقه به کلیه ی شرکت کنندگان جوایزی به عنوان یاد بود وبه آثار برتر نیز جوایز نفیسی اهدا گردید

 

 

 

 

 

 



تاريخ : سه شنبه 18 اسفند 1394 | 7:38 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

مسلم آخرالزمان
زمان های قدیم
 توی یکی از محله ها چند تا بچه شر و شور بودن که با تیر کمون سنگی می زدنلامپ های محله رو می شکستند و هر بار شهرداری میومد و لامپ های جدید می گذاشت.

اما بعد مدتی شهرداری دیگه لامپ نگذاشت و محله تاریک تاریک شد. مردم جمع شدن و کلی نامه نوشتن و خواهش و التماس کردن تا شهرداری دوباره براشون لامپ بگذاره. شهرداری هم فقط یک دونه لامپ برای اون محله گذاشت و گفت اگه ازین لامپ خوب محافظت کردین بقیه لامپ ها رو هممیگذاریم.

چندین هزار سال قبل مردم یه جایی به اسم کوفه برای امام زمانشون که روشنگر راه زندگیشون بود نامه نوشتن و از امام حسین (ع) خواستن به اون شهر بیان تا اون ها از فیض حضور حضرت بهره مند بشن.

امام حسین (ع) برای اینکه ببینه واقعاً دعوت اون ها درست هست یا خیر و از اوضاع کوفه با خبر بشن، مسلم بن عقیل رو به عنوان نماینده به شهر کوفه فرستادن. ابتدا مردم زیادی با مسلم بیعت کردند اما وقتی پای مادیات و دنیا باز شد همشون عقب کشیدن و مسلم رو تنها گذاشتند.

مسلم آخرالزمان

حالا بعد هزار چندسال که مردم توی تاریکی بودن، کلی پیش درگاه خدا گریه و التماس و دعا کردن تا خدا یه چراغ هدایتشون و امام زمانشون براشون بفرسته.اما بجای امام زمان یه چراغ مثلمسلم فرستادن به اسم سید علی خامنه ای. گفتن ببینین اگه از این چراغ محافظت کردین و قدر دونستین که امام زمان رو می فرستیم اما اگه بخواین مثل مردم کوفه  پشت مسلم رو خالی کنین از امام زمان خبری نیست.

حالا یه عده فریب ابن زیاد و گوساله سامری اون رو خوردن و بخاطر منافع مادی خودشون نامه جام زهر می نویسن یا میان توخیابون شعار میدن و فتنه درست می کنن تا به نوعی پشت این مسلم روهم خالی کنن. آهای باتو هستم توکه ادعای امام زمانی بودنت میشه، چقدر میتونی قدر مسلم امام زمانت رو بدونی؟

حالا فهمیدین چرا ظهور اینقدر طول کشیده؟ پس با مسلم بیعت محکمی ببندیم...



تاريخ : سه شنبه 4 اسفند 1394 | 9:39 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

نمایی از قبرستان بقیع وحرم پیامبر اکرم (ص) قبل وبعد از تخریب توسط وهابیان

ضریح مطهر چهار امام همام بقیع قبل از تخریب توسط وهابیان بی دین



تاريخ : دو شنبه 3 اسفند 1394 | 10:46 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

باسمه تعالی

با فرارسیدن ایام فاطمیه  وشهادت بی بی دوعالم دخت نبی مکرم اسلام  مساجد ، فاطمیه  وکوچه های روستای شهرستانک  از توابع شهرستان جغتای در خراسان رضوی به یاد کوچه های مدینه وغربت حضرت زهرای مرضیه (س) سیاه پوش شده و اشک غم به خود گرفت ودر این ایام با برپایی مراسم سخنرانی ، عزاداری ونوحه خوانی ومرثیه سرایی در سوگ آن گل پرپر شده  بوستان رسالت توسط پیر غلامان اهلبیت ومداحان خاندان عصمت وطهارت ، یاد این بزرگ بانوی تاریخ زنده نگهداشته شد ودر روز شهادت آن حضرت نیز با حرکت دسته های عزاداری وزنجیر زنی بر شکوه وعظمت این ایام افزوده شد ومراسم با سخنرانی وبیان خصوصیات اخلاقی ، اجتماعی وسیاسی - مذهبی حضرت زهرا (س) توسط امام جماعت مساجد روستای شهرستانک به پایان رسید امید واریم که این بانوی نمونه ی اسلام الگویی باشد برای ما وپیروان آن حضرت .

مراسم قرائت زیارت عاشورا ودعای نور به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مراسم شام غریبان حضرت فاطمه زهرا (س) در محل مسجد امام علی (ع) شهرستانک

 



تاريخ : دو شنبه 3 اسفند 1394 | 9:55 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

 



حضرت فاطمه زهرا,احادیث حضرت فاطمه

 

1ـ نـرمخـویـى در مقـابل دیگـران و احتـرام به زنـان

پیامبـراكـرم (ص) فـرمـوده است: بهترین شما نرمخـوترین شما به اطرافیان و بزرگوارترین شما به زنان است. (مسند فاطمه الزهراء (س) ، ص 221)

 

2ـ على (ع) رهبر و پیشوا

پیامبر اكرم (ص) فرمود:

هر كه من سرپرست اویم، پس على سرپرست اوست و هر كه را من رهبر اویم ، پس على رهبر اوست. ( بهجه ، ج 1، ص 285. )

 

3ـ على (ع) بهترین داور

گروهى از فرشتگان درباره ی چیزى با یكدیگر مشاجره نمودند، حاكم و داورى را از بنى آدم تقاضا كردند، خداوند متعال به آنها وحى فرمود كه خـودتان انتخاب كنید و آنان على ابن ابیطالب را برگزیدند. ( بهجه ، ج 1، ص 306 )

 

4ـ داناترین و نخستین مسلمان

رسول خدا (ص) به مـن فرمودند: شوهر تو در دانش داناترین مردم و نخستین مرد مسلمان و در بردبارى برترین مردم است. ( بهجه، ج 1، ص 302)

 

5ـ كمك به ذرارى ( فرزندان ) پیامبر

پیامبر اكرم (ص) فرمود:هركسى براى فردى از فرزندان من كارى انجام دهد و بر آن كار پاداشى نگیرد. مـن پاداش دهنـده او خـواهـم بـود. ( بحـارالانوار، ج 96، ص 225)

 

6 ـ على و شیعیان

پیامبر خدا (ص) به على(ع) نگریست و فرمـود: این شخص و پیروانش در بهشت اند. ( احقاق الحق، ج 7، ص 308)

 

7 ـ شیعه على در قیامت

پیـامبـر خـدا به علـى(ع) فـرمـود: اى ابـاالحسـن ، آگـاه بـاش كه تو و پیروانت در بهشت هستید. ( احقاق الحق ، ج 7، ص 307)

 

8 ـ پیامبر در جمع اهل بیت

بر رسول خدا(ص) وارد شدم، جامه اى را گستراند و فرمود: بنشین. در این وقت حسن(ع) آمد ، فرمـود: نزد مادرت بنشیـن، بعداً حسیـن (ع) آمـد. فـرمـود: با اینها بنشین. پـس على (ع) آمد . فرمود: تـو نیز با اینان بنشیـن، آن گاه اطراف جامه را گرفت و روى ما انداخت.( بهجه ،ج 1، ص 277)

 

9ـ نتیجه صلوات بر زهراء(س)

رسـول خدا(ص) به مـن گفت: اى فاطمه هر كه بر تـو صلـوات فرستـد، خداوند او را بیـامـرزد و به مـن ، در هـر جـاى بهشت بـاشـم ملحق گـردانـد. ( بهجه ، ج 1، ص 287 )

 

10 ـ حجاب فاطمه

پیامبـر اكـرم (ع) همـراه بـا مرد نابینایى به خانه فاطمه(س) آمد، بلافاصله فاطمه(س) خود را كاملاً پوشاند. رسول خدا(ص) فرمود: چرا خود را پوشاندى با ایـن كه او تـو را نمى بیند؟ فاطمه (س) فرمـود: اى پیامبر خدا اگر او مرا نمـى بیند، مـن كه او را مى بینـم و او بوى مرا حس مى كند پیامبر اكرم فرمود: گواهى مى دهـم كه تو پاره دل منى . ( همان ، ج 1، ص 274.)

 

11 ـ نتیجه سلام و تحیت بـر رسـول خـدا و دختـرش زهـراء

پدرم در زمان حیاتش به من فرمود: هـر كه بـر مـن و تـو تا سه روز تحیت و سلام بفرستد، بهشت بر او واجب گـردد. ( همان، ج 1، ص 267)

 

12 ـ پیامبر ، پدر فرزندان زهرا

فـاطمه (س) از پیـامبـر اكـرم نقل كـرده كه فـرمـود:

همانا خـداوند عزوجل ذریه هر یك از فرزندان مادرى را سبب ارتباط و خـویشاوندى قرار داده كه به وسیله آن ذریه به او منسـوب مى شوند مگر فرزندان فاطمه كه مـن سـرپـرست و خـویشـاونـد آنها هستـم (و به مـن منسـوب مـى شـونـد). ( فـرائد السمطین، ج 2، ص 77)

 

13 ـ خوشبخت واقعى

فاطمه (س) از پیامبراكرم(ص) نقل كرده كه فرمود: این جبرئیل (ع) است كه مرا خبر مى دهد: همانا خـوشبخت واقعى كسـى است كه على را، در زندگى ام و پس ازمرگم دوست داشته باشد. ( بهجه، ج 1،ص 271)

 

14 ـ بخشى از خطبه زهرا (س)

حضـرت زهـرا(س) در آن سخنزانـى معروفـش در مسجـد فـرمـود:

خـداونـد ایمـان را بـراى تطهیـر شمـا از شـرك قـرار داد،

و نماز را براى پاك شدن شما از تكبر،

و زكـات را بـراى پـاك كـردن جـان و افزونـى رزقتان،

و روزه را براى تثبیت اخلاص،

و حج را براى قوت بخشیدن دین ،

و عدل را براى پیراستن دلها،

و اطاعت ما را براى نظم یافتن ملت،

و امـامت مـا را بـراى در امـان مـانـدن از تفرقه،

و جهاد را براى عزت اسلام،

و صبر را براى كمك در استحقاق مزد،

و امـر به معروف را بـراى مصلحت و منـافع همگـانـى ،

و نیكـى كـردن به پـدر و مـادر را سپـر نگهدارى از خشـم ،

و صله ارحام را وسیله ازدیاد نفرات،

و قصاص را وسیله حفظ خون ها،

و وفـاى به نذر را بـراى در معرض مغفـرت قـرار گـرفتـن ،

و به انـدازه دادن تـرازو و پیمـانه را بـراى تغییـر خـوى كـم فـروشـى،

و نهى از شـرابخـوارى را بـراى پـاكیزگـى از پلیـدى ،

و دورى از تهمت را بـراى محفـوظ مـاندن از لعنت،

و تـرك سـرقت را بـراى الزام به پـاكـدامنى ،

و شـرك را حـرام كـرد بـراى اخلاص به پـروردگـارى او ،

بنابـرایـن ، از خـدا آن گـونه كه شایسته است بتـرسید و نمیرید، مگر آن كه مسلمان باشید،

و خـدارا در آنچه به آن امر كرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت كنید،

 

زیرا كه "از بندگانـش ، فقط آگاهان، از خـدا مـى ترسند."( سـوره فاطر آیه28 )  (احتجاج طبرسى ، ص 99، چاپ سعید.)

 

15 ـ موقعیت اهل بیت در نزد خدا

خـدایـى را حمـد و سپاس گـوییـد كه به خاطـر عظمت و نـورش هر كه در آسمان ها و زمیـن است به سوى او وسیله مى جـوید، و ما وسیله او در میان مخلوقاتـش و خاصان درگـاه و جـایگـاه قـدس او و حجت غیبـى و وارث پیـامبـرانـش هستیـم. ( فـاطمه الزهـراء بهجه قلب المصطفـى، ج 1، ص 265)

 

16  ـ دستورالعملى جامع

در وقتى كه بستر خواب را گسترده بودم ، رسول خدا(ص) بر من وارد شد ، فرمـود:

 

اى فـاطمه نخـواب مگـر آن كه چهار كار را انجـام دهـى: قـرآن را ختـم كنـى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مؤمنیـن را از خود راضى كنى، و حج وعمره اى را به جا آورى. ایـن را فرمـود و شروع به خـواندن نماز كرد، صبر كردم تا نمازش تمام شد، گفتـم: یا رسول الله به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى كه بر آنها قادر نیستم آن حضرت تبسمى كرد و فرمود:

 

چون قل هو الله را سه بار بخوانى مثل این است كه قرآن را ختم كرده اى و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت كنندگان تو در روز قیامت خواهیـم بود، و چون براى مؤمنیـن استغفار كنى ، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگـویـى: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر حج و عمره اى را انجام داده اى. (بهجه ، ج 1، ص 304)

 

17  - زیان بخل

پیامبراكرم (ص) فرمـود:از بخل ورزیدن بپرهیز، زیرا كه بخل آفتى است كه در شخص بزرگـوار نیست. از بخل بپـرهیز، زیـرا كه آن درختـى است در آتـش دوزخ كه شاخه هایـش در دنیاست و هـر كه به شاخه اى از شـاخه هـایـش درآویزد داخل جهنمـش گرداند. ( همان، ج 1، ص 266)

 

18  ـ نتیجه سخاوت

پیامبراكـرم (ص) به مـن گفت: بـرتـو باد سخاوت ورزیدن، زیرا كـه سخاوت درختـى از درختـان بهشت است كه شاخه هایـش به زمیـن آویخته است ، هر كه شاخه اى از آن را بگیـرد او را به سـوى بهشت مـى كشـانـد. ( بهجه، ج 1، ص 266)

 

19 ـ سحر خیزى

رسول خدا (ص) بر من گذشت ، در حالى كه در خواب صبحگاهى بودم، مرا با پایـش تكان داد و فرمـود: دختـرم بـرخیز شاهـد رزق و روزى پـروردگارت باش و از غافلان مباش . زیرا كه خـداوند روزی هاى مردم را بیـن طلوع فجر تا طلـوع آفتاب تقسیـم مى كند. (مسند فاطمه الزهراء، ص 219 )

 

20  ـ زمان استحابت دعا

رسول خدا(ص) فرمود: در روز جمعه ساعتى است كه بنده مسلمان در آن وقت چیزى از خدا نخواهد مگر آن كه خداوند به او عطا گرداند و آن وقتى است كه نیمه خـورشید به سوى مغرب نزدیك گردد. ( مسند فاطمه الزهراء ، ص 221)

 

منبع:سایت تبیان



تاريخ : دو شنبه 3 اسفند 1394 | 8:12 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |
در این نوشتار چهل حدیث منتخب از سخنان گهربار حضرت زهرا(س) انتخاب شده است.

1 قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها: نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 16، ص 211.)

ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم ، ما برگزیدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشیم ، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم .

 

2 قالَتْ علیها السلام : وَ هُوَ الا مامُ الرَبّانى ، وَ الْهَیْكَلُ النُّورانى ، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ.(ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 93.)

در تعریف امام علىّ علیه السلام فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است ، تجسّم نور و روشنائى است ، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است ، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد، گوینده‌اى حقّگو و هدایتگر است ، او مركز و محور امامت و رهبریّت است.

 

3 قالَتْ علیها السلام : ابَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.(بحارالا نوار: ج 23، ص 259، ح 8.)

حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام ، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى كنند آن ها را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.

 

4 قالَتْ علیها السلام : مَنْ اصْعَدَ إ لىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.(بحار: ج 67، ص 249، ح 25)

هر كس عبادات و كارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و بركات خود را براى او تقدیر مى نماید.

 

5 قالَتْ علیها السلام : إنَّ السَّعیدَ كُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ احَبَّ عَلیّا فى حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 2، ص 449 )

همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگارى ها در دوستى علىّ علیه السلام در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.

 

6 قالَتْ علیها السلام : إلهى وَ سَیِّدى ، اءسْئَلُكَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُكاءِ وَلَدَیَّ فى مُفارِقَتى اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتى ، وَشیعَةِ ذُرّیتَى .(كوكب الدّرىّ: ج 1، ص 254.)

خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانى كه آنها را برگزیده‌اى ، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ایشان ، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شیعیان و پیروان ما را ببخشى .

 

7 قالَتْ علیها السلام : شیعَتُنا مِنْ خِیارِ اءهْلِ الْجَنَّةِ وَكُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالى اَوْلیائِنا وَ مُعادى اعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا.(بحارالا نوار: ج 68، ص 155، س 20، ضمن ح 11.)

شیعیان و پیروان ما، و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان كه دشمن دشمنان ما باشند، نیز آنهایى كه با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.

 

8 قالَتْ علیها السلام : وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا إ نّى اكْرَهُ انْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لاذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ انّى سَاءُقْسِمُ عَلَى اللّهِ ثُمَّ اجِدُهُ سَریعَ الاْ جابَةِ. 1

حضرت به عمر بن خطّاب فرمود: سوگند به خداوند، اگر نمى ترسیدم كه عذاب الهى بر بى گناهى ، نازل گردد؛ متوجّه مى شدى كه خدا را قسم مى دادم و نفرین مى كردم . و مى دیدى چگونه دعایم سریع مستجاب مى گردید.

 

9 قالَتْ علیها السلام : وَاللّهِ، لاكَلَّمْتُكَ ابَدا، وَاللّهِ لاَ دْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْكَ فى كُلِّ صَلوةٍ. 2

پس از ماجراى هجوم به خانه حضرت ، خطاب به ابوبكر كرد و فرمود: به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت ، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرین خواهم كرد.

 

10 قالَتْ علیها السلام : إنّى اُشْهِدُاللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ، انَّكُما اَسْخَطْتُمانى ، وَ ما رَضیتُمانى ، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لا شْكُوَنَّكُما إلَیْهِ. 3

هنگامى كه ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود: خدا و ملائكه را گواه مى گیرم كه شما مرا خشمناك كرده و آزرده‌اید، و مرا راضى نكردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات كنم شكایت شما دو نفر را خواهم كرد.

11 قالَتْ علیها السلام : لاتُصَلّى عَلَیَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَاللّهِ وَ عَهْدَ ابى رَسُولِ اللّهِ فى امیرالْمُؤ منینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لى حَقىّ، وَاءخَذُوا إ رْثى ، وَخَرقُوا صَحیفَتى اللّتى كَتَبها لى ابى بِمُلْكِ فَدَك .4

افرادى كه عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤمنین علىّ علیه السلام شكستند، و در حقّ من ظلم كرده و ارثیّه‌ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدك پاره كردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.

 

12 قالَتْ علیها السلام : إلَیْكُمْ عَنّى ، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِكُمْ، وَالاَْمْرُ بعد تقْصیركُمْ، هَلْ تَرَكَ ابى یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ. 5

خطاب به مهاجرین و انصار كرد و فرمود: از من دور شوید و مرا به حال خود رها كنید، با آن همه بى تفاوتى و سهل انگارى هایتان ، عذرى براى شما باقى نمانده است . آیا پدرم در روز غدیر خم براى كسى جاى عذرى باقى گذاشت ؟

 

13 قالَتْ علیها السلام : جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیرا لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیها لَكُمْ مِنَ الْكِبْرِ، وَالزَّكاةَ تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِى الرِّزقِ، وَالصِّیامَ تَثْبیتا لِلاْ خْلاصِ، وَالْحَّجَ تَشْییدا لِلدّینِ 6

خداوند سبحان ، ایمان و اعتقاد را براى طهارت از شرك و نجات از گمراهى ها و شقاوت ها قرار داد. و نماز را براى خضوع و فروتنى و پاكى از هر نوع تكّبر، مقرّر نمود. و زكات (و خمس ) را براى تزكیه نفس و توسعه روزى تعیین نمود. و روزه را براى استقامت و اخلاص در اراده ، لازم دانست . و حجّ را براى استحكام اءساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.

 

14 قالَتْ علیها السلام : یا ابَاالْحَسَنِ، إنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَهِدَ إلَىَّ وَ حَدَّثَنى أنّى اَوَّلُ اهْلِهِ لُحُوقا بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِ مْرِاللّهِ تَعالى وَارْضَ بِقَض ائِهِ. 7

اى ابا الحسن! همسرم ، همانا رسول خدا با من عهد بست واظهار نمود: من اوّل كسى هستم از اهل بیتش كه به او ملحق مى شوم و چاره‌اى از آن نیست ، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهى خوشنود باش .

 

15 قالَتْ علیها السلام : مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ اَوْ عَلَیَّ ثَلاثَةَ اءیّامٍ اءوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ، قُلْتُ لَها: فى حَیاتِهِ وَ حَیاتِكِ؟

قالَتْ: نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا. 8

هر كه بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام كند خداوند بهشت را براى او واجب مى گرداند، چه در زمان حیات و یا پس از مرگ ما باشد.

 

16 قالَتْ علیها السلام : ما صَنَعَ ابُوالْحَسَنِ إلاّ ما كانَ یَنْبَغى لَهُ، وَلَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَ طالِبُهُمْ. 9

آنچه را امام علىّ علیه السلام نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت انجام داد، وظیفه الهى او بوده است ، و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آنها را محاسبه و مجازات مى نماید.

 

17 قالَتْ علیه السلام : خَیْرٌ لِلِنّساءِ انْ لایَرَیْنَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ. 10

بهترین چیز براى حفظ شخصیت زن آن است كه مردى را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.

 

18 قالَتْ علیها السلام : اوُصیكَ یا ابَاالْحَسنِ انْ لاتَنْسانى ، وَ تَزُورَنى بَعْدَ مَماتى .11

ضمن وصیّتى به همسرش اظهار داشت : مرا پس از مرگم فراموش نكنى . و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیایى .

 

19 قالَتْ علیها السلام : إنّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إنّهُ یُطْرَحُ عَلىَ الْمَرْئَةِ الثَّوبَ فَیَصِفُها لِمَنْ رَاءى ، فَلا تَحْمِلینى عَلى سَریرٍ ظاهِرٍ، اُسْتُرینى، سَتَرَكِ اللّهُ مِنَ النّارِ. 12

در آخرین روزهاى عمر پر بركتش ضمن وصیّتى به اسماء فرمود: من بسیار زشت و زننده مى‌دانم كه جنازه زنان را پس از مرگ با انداختن پارچه‌اى روى بدنش تشییع مى‌كنند. و افرادى اندام و حجم بدن او را مشاهده كرده و براى دیگران تعریف مى نمایند. مرا بر تخت كه اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده بلكه مرا با پوشش كامل تشییع كن ، خداوند تو را از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.

 

20 قالَتْ علیها السلام : .... إنْ لَمْ یَكُنْ یَرانى فَإنّى اراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح . 13

مرد نابینائى وارد منزل شد و حضرت زهراء علیها السلام پنهان گشت ، وقتى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله علّت آن را جویا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت : اگر آن نابینا مرا نمى بیند، من او را مى بینم ، دیگر آن كه مرد، حسّاس است و بوى زن را استشمام مى كند.

21 قالَتْ علیها السلام : أصْبَحْتُ وَ اللّهِ! عاتِقَةً لِدُنْیاكُمْ، قالِیَةً لِرِجالِكُمْ. 14

بعد از جریان غصب فدك و احتجاج حضرت ، بعضى از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وى را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد كردم و هیچ علاقه اى به آن ندارم ، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.

 

22 قالَتْ علیها السلام : إنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِما اءمَرْناكَ وَ تَنْتَهى عَمّا زَجَرْناكَ عَنْهُ، قَانْتَ مِنْ شیعَتِنا، وَ إلاّ فَلا. 15

اگر آنچه را كه ما اهل بیت دستور داده ایم عمل كنى و از آنچه نهى كرده ایم خوددارى نمائى ، تو از شیعیان ما هستى وگرنه ، خیر.

 

23 قالَتْ علیها السلام : حُبِّبَ إ لَیَّ مِنْ دُنْیاكُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَةُ كِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فى سَبیلِ اللّهِ.

سه چیز از دنیا براى من دوست داشتنى است : تلاوت قرآن ، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق و كمك به نیازمندان در راه خدا.

 

24 قالَتْ علیها السلام : اُوصیكَ اَوّلاً انْ تَتَزَوَّجَ بَعْدى بِإبْنَةِ اُخْتى اءمامَةَ، فَإ نَّها تَكُونُ لِوُلْدى مِثْلى ، فَإنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ.16

در آخرین لحظات عمرش به همسر خود چنین سفارش نمود: پس از من با دختر خواهرم اءمامه ازدواج نما، چون كه او نسبت به فرزندانم مانند خودم دلسوز و متدیّن است . همانا مردان در هر حال ، نیازمند به زن مى باشند.

 

25 قالَتْ علیها السلام : الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّةَ. 17

 همیشه در خدمت مادر و پاى بند او باش ، چون بهشت زیر پاى مادران است ؛ و نتیجه آن نعمت هاى بهشتى خواهد بود.

 

26 قالَتْ علیها السلام : ما یَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ إذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ. 18

روزه دارى كه زبان و گوش و چشم و دیگر اعضاء و جوارح خود را كنترل ننماید هیچ سودى از روزه خود نمى برد.

 

27 قالَتْ علیها السلام : اَلْبُشْرى فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّةَ، وَ بُشْرى فى وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقى صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ. 19

تبسّم و شادمانى در برابر مؤ من موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنى ازعذاب خواهد بود.

 

28 قالَتْ علیها السلام : لایَلُومَنَّ امْرُءٌ إلاّ نَفْسَهُ، یَبیتُ وَ فى یَدِهِ ریحُ غَمَرٍ. 20

كسى كه بعد از خوردن غذا، دست هاى خود را نشوید دستهایش آلوده باشد، چنانچه ناراحتى برایش بوجود آید كسى جز خودش را سرزنش نكند.

 

29 قالَتْ علیها السلام : اصْعَدْ عَلَى السَّطْحِ، فَإ نْ رَأیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّى لِلْغُرُوبِ فَأ عْلِمْنى حَتّى أدْعُو. 21

روز جمعه نزدیك غروب آفتاب به غلام خود مى فرمود: بالاى پشت بام برو، هر موقع نصف خورشید غروب كرد مرا خبر كن تا براى خود و دیگران دعا كنم .

 30 قالَتْ علیها السلام : إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا وَلایُبالى . 22

 همانا خداوند متعال تمامى گناهان بندگانش را مى آمرزد و از كسى باكى نخواهد داشت .

31 قالَتْ علیها السلام : الْجارُ ثُمَّ الدّارُ. 23

اوّل باید در فكر مشكلات و آسایش همسایه و نزدیكان و سپس در فكر خویشتن بود.

 

32 قالَتْ علیها السلام : الرَّجُلُ اُحَقُّ بِصَدْرِ دابَّتِهِ، وَ صَدْرِ فِراشِهِ، وَالصَّلاةِ فى مَنْزِلِهِ إلا الاْمامَ یَجْتَمِعُ النّاسُ عَلَیْهِ. 24

هر شخصى نسبت به مركب سوارى ، و فرش منزل خود و برگزارى نماز در آن از دیگرى در اولویّت است مگر آن كه دیگرى امام جماعت باشد و بخواهد نماز جماعت را اقامه نماید، نباشد.

 

33 قالَتْ علیها السلام : یا ابَة ، ذَكَرْتُ الْمَحْشَرَ وَ وُقُوفَ النّاسِ عُراةً یَوْمَ الْقیامَةِ، واسَوْاء تاهُ یَوْمَئِذٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. 25

اى پدر، من به یاد روز قیامت افتادم كه مردم چگونه در پیشگاه خداوند با حالت برهنه خواهند ایستاد و فریاد رسى ندارد، جز اعمال و علاقه نسبت به اهل بیت علیهم السلام .

 

34 قالَتْ علیها السلام : إذا حُشِرْتُ یَوْمَ الْقِیامَةِ، اشْفَعُ عُصاةَ اءُمَّةِ النَّبىَّ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ. 26

هنگامى كه در روز قیامت برانگیخته و محشور شوم ، خطاكاران امّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ، را شفاعت مى نمایم .

 

35 قالَتْ علیها السلام : فَاكْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإنَّها ساعَةٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فیها إلى اُنْسِ الاْحْیاءِ.27

ضمن وصیّتى به امام علىّ علیه السلام اظهار نمود: پس از آن كه مرا دفن كردى ، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا كن ، چون كه میّت در چنان موقعیّتى بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان مى باشد.

 

36 قالَتْ علیها السلام : یا ابَا الحَسَن ، إنّى لا سْتَحى مِنْ إلهى انْ اكَلِّفَ نَفْسَكَ مالاتَقْدِرُ عَلَیْهِ. 28

خطاب به همسرش امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام كرد: من از خداى خود شرم دارم كه از تو چیزى را در خواست نمایم و تو توان تهیه آن را نداشته باشى .

 

37 قالَتْ علیها السلام : خابَتْ اُمَّةٌ قَتَلَتْ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّها.(مدینة المعاجز: ج 3، ص 430.)

رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهى كه فرزند پیامبر خود را به قتل رسانند.

 

38 قالَتْ علیها السلام : ... وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیها عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابا عَنِ اللَّعْنَةِ، وَ تَرْكَ السِّرْقَةِ ایجابا لِلْعِّفَةِ.(ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 312، فاطمة الزهراء علیها السلام : ص 360، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه .)

خداوند متعال منع و نهى از شرابخوارى را جهت پاكى جامعه از زشتى‌ها و جنایت ها؛ و دورى از تهمت ها و نسبت هاى ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد؛ و دزدى نكردن ، موجب پاكى جامعه و پاكدامنى افراد مى گردد.

 

39 قالَتْ علیها السلام : حرم [الله] الشِّرْكَ إخْلاصا لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إ لاّ وَ اءنْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اءطیعُوا اللّه فیما اءمَرَكُمْ بِهِ، وَ نَهاكُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إ نَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ.(ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 312، فاطمة الزهراء علیها السلام : ص 360، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه .)

و خداوند سبحان شرك را (در امور مختلف ) حرام گرداند تا آن كه همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند؛ پس آن طورى كه شایسته است باید تقواى الهى داشته باشید و كارى كنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید.

بنابر این باید اطاعت و پیروى كنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهى كرده است ، زیرا كه تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت ) از خداى سبحان خوف و وحشت خواهند داشت .

 

40 قالَتْ علیها السلام : امّا وَاللّهِ، لَوْتَرَكُوا الْحَقَّ عَلى اهْلِهِ وَاتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبیّه ، لَمّا اخْتَلَفَ فِى اللّهِ اثْنانِ، وَلَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَخَلْفٌ بَعْدَ خَلَفٍ حَتّى یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِالسَّلام .(الا مامة والتبصرة : ص 1، بحارالا نوار: ج 36، ص 352، ح 224.)

به خدا سوگند، اگر حقّ یعنى خلافت و امامت را به اهلش سپرده بودند؛ و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروى ومتابعت كرده بودند حتّى دو نفر هم با یكدیگر درباره خدا و دین اختلاف نمى كردند.

و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یكى پس از دیگرى منتقل مى گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد عجّل اللّه فرجه الشّریف ، و صلوات اللّه علیهم اجمعین مى گردید كه او نهمین فرزند از حسین علیه السلام مى باشد.

 


1-اصول كافى : ج 1، ص 460، بیت الا حزان : ص 104، بحارالا نوار: ج 28، ص 250، ح 30.

2-صحیح مسلم : ج 2، ص 72، صحیح بخارى : ج 6، ص 176.

3-بحارالا نوار: ج 28، ص 303، صحیح مسلم : ج 2، ص 72، بخارى : ج 5، ص 5.

4-بیت الا حزان : ص 113، كشف الغمّة : ج 2، ص 494.

5-خصال : ج 1، ص 173، احتجاج : ج 1، ص 146.

6-ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 312، فاطمة الزّهراء علیها السلام : ص 360، قطعه اى از خطبه طولانى و معروف آن مظلومه در جمع مهاجرین و انصار.

7-بحارالا نوار: ج 43، ص 200، ح 30.

8-بحارالا نوار: ج 43، ص 185، ح 17.

9-الا مامة والسّیاسة : ص 30، بحارالا نوار: ج 28، ص 355، ح 69.

10-بحارالا نوار: ج 43، ص 54، ح 48.

11-زهرة الرّیاض كوكب الدّرى : ج 1، ص 253.

12-تهذیب الا حكام : ج 1، ص 429، كشف الغمّه : ج 2، ص 67، بحار:ج 43، ص 189،ح 19.

13-بحارالا نوار: ج 43، ص 91، ح 16، إ حقاق الحقّ: ج 10، ص 258.

14-دلائل الا مامة : ص 128، ح 38، معانى الا خبار: ص 355، ح 2.

15-تفسیر الا مام العسكرى علیه السلام : ص 320، ح 191.

16-بحارالا نوار: ج 43، ص 192، ح 20، اءعیان الشّیعة : ج 1، ص 321.

17-كنزل العمّال : ج 16، ص 462، ح 45443.

18-مستدرك الوسائل : ج 7، ص 336، ح 2، بحارالا نوار: ج 93، ص 294، ح 25.

19-تفسیر الا مام العسكرى علیه السلام : ص 354، ح 243، مستدرك الوسائل : ج 12، ص 262، بحارالا نوار: ج 72، ص 401، ح 43.

20-كنزل العمّال : ج 15، ص 242، ح 40759.

21-دلائل الا مامة : ص 71، س 16، معانى الا خبار: ص 399، ضمن ح 9.

22-تفسیر التّبیان : ج 9، ص 37، س 16.

23-علل الشّرایع : ج 1، ص 183، بحارالا نوار: ج 43، ص 82، ح 4.

24-مجمع الزّوائد: ج 8 ، ص 108 ، مسند فاطمه : ص 33 و 52.

25-كشف الغمّة : ج 2، ص 57، بحار الا نوار: ج 8 ، ص 53، ح 62.

26-إ حقاق الحقّ: ج 19، ص 129.

27- بحارالا نوار: ج 79، ص 27، ضمن ح 13.

28-اءمالى شیخ طوسى : ج 2، ص 228.



تاريخ : دو شنبه 3 اسفند 1394 | 8:8 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

 

آغاز مصیبت

پس از خیانت سقیفه و تعیین خلیفه ناحق مسلمین عده ای از اصحاب که مخالف با خیانت سقیفه بودند در منزل دخت گرامی رسول خدا تحسن کردند. اما بعد..
 

http://moujahed.persiangig.com/image/new_folder/shahadate%20hazrate%20zahra%20-%20mediume.jpg


ابوبکر ، قنفذ را نزد امیر الومنین(ع) فرستاد و عده ای کمک نیز به همراهش قرار داد . او آمد تا در خانه حضرت و اجازه ورود خواست ، ولی حضرت به آنان اجازه نداد . اصحاب قنفذ نزد ابوبکر و عمر بازگشتند در حالیکه آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد. عمر گفت: بروید، اگر به شما اجازه داد وارد شوید و گرنه بدون اجازه وارد شوید .

آنها آمدند و اجازه خواستند. حضرت زهرا(س) فرمود: « به شما اجازه نمی دهم بدون اجازه وارد خانه من شوید» همراهان او بر گشتند ولی قنفذ ملعون آنجا ماند. آنان به ابوبکر و عمر گفتند: فاطمه چنین گفت، و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانه اش شویم خودداری کردیم . عمر عصبانی شد و گفت : ما را با زنان چه کار است

سپس به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند . آنان و خود عمر نیز همراه آنان هیزم برداشتند و آنها را اطراف خانه علی و فاطمه(ع) و فرزندانشان قرار دادند. سپس عمر ندا کرد بطوری که علی و فاطمه (س) بشنوند و گفت: «. بخدا قسم ، ای علی باید خارج شوی و با خلیفه پیامبر بیعت کنی و گرنه خانه را با خودتان به آتش می کشم .

حضرت زهرا (س) فرمود: ای عمر ، ما را با تو چه کار است؟ جواب داد: در را باز کن وگرنه خانه تان را به آتش می کشیم . فرمود: «ای عمر، از خدا نمی ترسی که به خانه من وارد می شوی؟» ولی عمر بار نگشت.


آتش زدن در خانه و مجروح شدن حضرت زهرا(س)

عمر  آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد .

حضرت زهرا(س) در مقابل او آمد و فریاد  زد : ـ یا ابتاه ، یارسول الله» عمر شمشیر را در حالیکه در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی حضرت زد. آنحضرت ناله کرد :«یا ابتاه» عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی حضرت زد . آنحضرت صدا زد:« یا رسول الله،ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتاری کردند»
 

دفاع امیر الومنین(ع) از حضرت زهرا(ع)

علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد ولی سخن پیامبر (ص) و وصیتی را که به او کرده بود بیاد آورد و فرمود:« ای پسر صهاک، قسم به آنکه محمد را به پیامبری مبعوث نمود، اگر نبود مقدری که از طرف خداوند گذشته و عهدی که پیامبر با من نموده می دانستی که تو نمی توانی به خانه من داخل شوی»


دستور ابوبکر برای حمله و آتش زدن خانه

عمر فرستاد و کمک خواست . مردم هم آ»دند تا داخل خانه شدند ، و امیر المومنین(ع) هم سراغ شمشیر رفت.

 قنفذ ملعون نزد ابوبکر بر گشت در حالیکه می ترسید علی(ع) با شمشیر سراغش بیاید چرا که شجاعت و شدت عمل آنحضرت را می دانست. ابوبکر به قنفذ کفت:« برگرد ، اگر از خانه بیرون آ»د دست نگه دارید وگرنه در خانه اش به او هجوم بیاورید، و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به  آتش بکشید » قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه هجوم آوردند .  علی (ع) سراغ شمشیرش رفت ، ولی آنان زودتر به طرف شمشیر آنحضرت رفتند ، و با عده زیادشان بر سر او ریختند . عده ای شمشیرها را بدست گرفتند و بر آنحضرت حمله ور شدند و او را گرفتند و بر گردن او طنابی انداختند.
 

مجروح شدن حضرت زهرا(ع) بدست قنفذ ملعون

حضرت زهرا(ع) جلوی در خانه ، بین مردم و امیر المومنین(ع)  مانع شد. قنفذ ملعون با تازیانه به آنحضرت زد. بطوریکه وقتی حضرت از دنیا می رفت در بازویش از زدن او اثری مثل دستبند بر جای مانده بود.

 

شهادت حضرت زهرا(س) و محسن (ع)

قنفذ ملعون حضرت فاطمه(ع) را با تازیانه زد « هنگامی که خود را بین او و شوهرش قرارداد، و عمر پیغام فرستاد که اگر فاطمه بین تو و او مانع شد او را بزن.(خداوند لعنتش کند) قنفذ ملعون با غلاف شمشیر به فاطمه زهرا(س) حمله کرد و ضربه ای به او زد  او را به سمت چهار چوب در خانه اش کشانید و در را فشار داد بطوری که استخوانی از پهلویش شکست و جنینی سقط کرد، و همچنان در بستر بود تا در اثر همان شهید شد.

در روایتی منسوب به امام صادق(ع) آمده است که آن حضرت فرمود: آنچه که باعث قتل مادرم سلام الله علیها شد همان غلاف شمشیری بود که قنفذ بر او زد.


روایت دیگر:

 
سر انجام، با آوردن هیزم خانه وحی مورد هجوم قرار دادند و حرمتش را شکستند . فاطمه زهرا(س) برای پاسخ، پشت در خانه حاضر شد که ناگهان در خانه باز شد و فاطمه(س) برای حفظ خود از چشم نامحرمان به پشت در پناه برد ، در این لحضه عمر بن خطاب  با لگد چنان به در کوبید که فاطمه زهرا(س) بین در و دیوار قرار گرفت و فریاد زد: به خدا بچه ای که در رحم داشتم.

اولین شهید   محسن (ع)

اولین شهید از آل محمد(ص) و پیشتاز آنان بود.

اولین شهید راه ولایت و غدیر است.

اولین قربانی سقیفه است.

اولین شهید ی که جبهه جنگ ندیده شهید شد ، بلکه دنیا را نیز ندید.

 اولین شهیدی که ولادت و شهادتش با هم به وقوع پیوست.

اولین شهیدی که در کنار مادر به شهادت رسید.

 شهیدی که بدون شمشیر خصم زبون را از پا درآورد.

شهیدی که با بی زبانی با حجت مظلومیت دشمن را مغلوب کرد.

 شهیدی که در کنار مادر ، نه مادر را دید و نه مادر او را.

 شهید بی شمشیری که فقط با مجروح شدن مادر شهید شد.

 شهیدی که شهادتش قبل از ولادتش بود.

 جنین شش ماهه ای که عرصه محشر را زیر رو می کند.

 شهید مظلومی که در روز جزا اولین محاکمه درباره او آغاز می شود.

شهید مظلومی که قبرش همانند مادرش نا معلوم است.


دعای مستجاب

سلمان فارسی می گوید : وقتی امیرالمومنین(ع) را از خانه بیرون آوردند. فاطمه (س) نیز بیرون آمد تا نزدیک قبر پیامبر (ص) رسید و فرمود: پسر عم مرا رها کنید . قسم به خدایی که پیامبر(ص) را به حق مبعوث کرده ، اگر او را رها نکنید موهایم را پریشان می کنم و پیراهن پیامبر را بر سر میگذارم و به درگاه خدا ناله می کنم .بدانید که ناله صالح در پیشگاه خدا از فرزندان من گرامی تر نیست.

سلمان می گوید : به خدا قسم دیدم که پایه های دیوار مسجد از جا کنده شد بطوری که اگر کسی می خواست از زیر آن عبور کند می توانست.

من گفتم : یا سیدتی و مولاتی ، خداوند تبارک و تعالی پدرت را رحمت فرستاده ، پس از ناحیه تو برای امت نقمت و عذاب نباشد .

 حضرت از نفرین دست باز داشت و دیوارها به گونه ای بجای خود برگشت که از زیر آنها گرد و غبار بلند شد و به حلقوم ما داخل شد.


راز دل فراق

بیماری مادرم فاطمه(س) به طول انجامید و روز به روز حالش سخت تر می شد . امیر المومنین(ع) را طلبید و خبر شهادتش را به او و اسماء داد و وصیتهایش را کرد. قسمتی از وصیتهای فاطمه(ع) به امیر الومنین (ع) و قسمتی به اسماء بود.

بعد از آنکه در خواب خبر مرگ خود را شنید بیدار شد و مشغول مقدمات رفتن به سوی پدر بزرگوارش گردید.

قبل از همه چیز در فکر نور دیدگانش بود . به کمک اسماء دست بر دیوار گرفت و آنجا که آب بود رفت و با دستهای لرزان به شستن لباسهای اطفال مشغول شد . بعد یک به یک کودکانش را صدا زد و سر آنان را شتشو داد و گویا با این شتشو دست بر سر و صورت آنان می کشید و با آنان وداع می کرد و اشک از چشمانش جاری می شد. بعد خودش نیز غسل کرد و لباس تازه پوشید.

 امیر المومنین(ع) وارد خانه شد و با دیدن این منظره سوال کرد: با این ضعف و مریضی چرا مشغول این کارها شدی؟ عرض کرد: چون امروز روز آخر عمر من است خواستم سر ولباس کودکانم را بشویم زیرا فردا بی مادر میشوند.

بعد مادرم زهرا(س)  که با سختی کارها را انجام داده بود میان رختخواب رفت و استراحت کرد. علی(ع) بالای سرش آمد، و دید فاطمه(ع) یک قطیفه مصری روی خودش کشیده است . او را صدا زد و جوابی نشنید . گوشه پارچه را کنار زد و فاطمه(س) را دید که ساکت است. عبا و عمامه را برداشت و سر زهرا(س) را به دامن گرفت ، و او را صدا زد ولی فاطمه(س) سخنی نگفت.

امیر المومنین(ع) بار دیگر او را چنین صدا زد:« یا بنت محمد»، ولی جواب نشنید ، گفت :« من حمل الزکاۀ فی طرف ردائه و بذلها علی الفقراء» ولی باز پاسخی نیامد. گفت:« یا ابنه من صلی بالملائکه فی السماء مثنی مثنی» باز جوابی نیامد. گفت:« ای دختر پیامبر ، با من صحبت کن، من علی پسر عموی تو هستم»

فاطمه(س) چشم خود را باز کرد، و به صورت علی(ع) نظر نمود و به گریه افتاد و علی(ع) نیز از گریه فاطمه(س) گریست و پرسیسد: این چه حالی است که در تو می بینم؟ فاطمه (س) گفت: من مرگ را که چاره و فراری از آن نیست می بینم . امیر المومنین(ع) فرمود: فاطمه جان ، از کجا می دانی ؟ فرمود: الان حبیب خود پیامبر را در قصری سفید در خواب دیدم . وقتی مرا دید گفت: دخترم به سوی من بیا که من مشتاقم. عرض کردم : به خدا من به دیدار تو مشتاق ترم فرمود: تو امشب نزد من هستی، و او در وعده ای که داده صادق و راستگو است، و به عهدی که کرده وفا دار است.

امیر المومنین (ع) بالای سر زهرا(س) نشست . مادرم گفت: ای پسر عمو، خبر مرگم را به من دادند و تو مرا می بینی که بعد از ساعتی به پدرم ملحق می شوم . چند چیز که در قلب من است به تو وصیت می کنم . علی(ع) فرمود : ای دختر پیامبر ، آنچه دوست داری وصیت کن. بعد هرکس در خانه بود بیرون کرد و خانه خلوت شد.

مادرم وصیتهایش را شروع کرد و گفت: پسر عمو جان در این مدت دروغ و خیانت از من ندیده ای و از روزی که با معاشرت دارم مخالفت تو نکردم.

 امیر المومنین(ع) فرمود: معاذالله، توداناتر به خدائی و تو نیکوتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر از آن هستی و خوف تو از خدا بیشتر است از اینکه من و تو را برای مخالفت با خود سرزنش کنم. فراغ تو و از دست رفتن تو بر من مشکل است ، ولی چاره نیست چون امر خداست که ناچار باید واقع شود. به خدا قسم مصیبت پیامبر(ص) را تازه کردی و فقدان تو و وفت تو بر من بزرگ است . انالله و انا الیه راجعون از مصیبتی که چه قدر ناگوار و دردناک و اندوهبار و بزرگ است.

فاطمه جان، این مصیبتی است که آرامش و تسلی پذیر نیست  و سوگ بزرگی است که چیزی جایگزین آن  نمی شود.

 سپس مدتی هر دو گریستند . امیر المومنین(ع) سر زهرا(س) را به سینه چسبانید و فرمود: آنچه می خواهی وصیت کن که مرا وفادار خواهی دید و آنچه دستور بدهی انجام می دهم و خواسته تو را به خواسته خود ترجیح می دهم .  فاطمه (س) عرض کرد: خداوند از طرف من به تو جزای خیر دهد./


وصایای فاطمه علیها السلام

سپس فاطمه (س) وصایایش را چنین آغاز کرد : پسر عمو، اولا وصیت می کنم با دختر خواهرم امامه ازدواج کنی چون او به فرزندانم  همانند من است و مردها ناچار زن لازم دارند. بعد فرمود: وصیت می کنم وقتی من از دنیا رفتم مرا غسل بده و لباسهای مرا کنار مزن چون پاکیزه و پاک هستم . هیچیک از آنان که من ظلم کردند در تشیع جنازه من حاضر نشوند چون آنان دشمن من و دشمن پیامبر هستند ، و هیچیک از آنان . پیروانشان را مگذار بر جنازه من نماز بخوانند . شب هنگام وقتی چشمها روی هم گذاشته شد و مردم به خواب رفتند مرا به خاک بسپار.

پسر عمو، وقتی ازدواج کردی یک شبانه روز برای همسرت بگذار و یک شبانه روز برای فرندانت . یا اباالحسن، به صورت آنان صحیه مزن چون آنان یتیم و غریب و شکسته حال هستند.آنان دیروز جدشان را از دست دادند و امروز مادرشان را از دست می دهند . وای بحال امتی که حسن و حسینم را می کشندو آنان را دشمن می دارند. سپس زهرا(س) اشعاری را خواندند که ترجمه اش چنین است :

ای بهترین راهنما، اگر خواستی گریه کن و اشک دیدگان بریز که روز جدائی است . ای همتای بتول ، فرزندانم را به تو سفارش می کنم که آنان همدم و مشتاقی جز تو ندارند. برمن و بر یتیمان گریه کن و شهید دست دشمنان در صحرای عراق را فراموش مکن

به همسرش امیر المومنین(ع) وصیت کرد که بر سر مزارش بیاید و آنجا قرآن بخواند و فرمود: برای من تابوتی آماده کن که من دیدم فرشتگان آن را توصیف می کردند.

درباره اموال و صدقات وصیت کرد که باغها هفت گانه اش عواف و دلال و برقه و حسنی و صافیه و آنچه که برای ام ابراهیم است( پروردگار یک پنجم دنیا و دو ثلث بهشت و چهار نهر بزرگ دنیا و بالاتر از همه ، شفاعت امت پدرش بود که جبرئیل به پیامبر(ص) خبر داد مهریه حضرت زهرا (س) کرده بود) علی بن ابی طالب(ع) صاحب اختیار است ، و اگر از دنیا رفت حسن بن علی و برادرش حسین و فرندان برزگتر یکی پس از دیگری از فرزندان پیامبر(ص) صاحب اختیار آن اموال هستند . به این وصیت خدا شاهد است و مقداد بن اسود و زبیر بن عوام نیز گواهند و علی بن ابی طالب(ع) آن را نوشته است .

 از اموال برای هر یک از زنان پیامبر(ص) و زنان بنی هاشم دوازده اوقیه و برای امامه دختر ابواعاص قدری و برای ام کلثوم که به حد بلوغ رسید از آنچه که در منزل بود وصیت کرد. وقتی وصیتهایش را به  امیر المومنین(ع) نمود اسماء را طلبید و دستور داد : آ« سدر و کافور که جبرئیل از بهشت آورده بیاور و بالای سرش بگذارد.

سپس سلمی همسر ابورافع را خواست و به او فرمود: برای غسل من آب بیاور. بعد لباسهای جدیدش را خواست . آنگاه با بهترین وجهی غسل نمود و فرمود: رختخوابش را در وسط حجره پهن کنند و این عمل شاید برای این بود که مادرم راضی نشد امیر المومنین(ع) همسرش آن لباسها و بدن خون آلود را هنگام غسل ببیند. پهلو و سینه و بدن مجروح و خون آلودش را شستشو داد و آن لباسهای خونین را کنار گذاشت و لباسهای جدیدش پوشید.


غروب صبحگاهی

مادرم فاطمه(س) هنگام مرگش زینب و ام کلثوم را به خانه یکی از هاشمیان فرستاد تا مرگ مادرشان را نبینند .

امیر المومنین(ع) و امام حسن و امام حسین(ع) نیز در این ساعت بیرون از خانه بودند ، فقط اسماء و فضه خادمه حاضر و ملازم حضرت بودند.

هنگام لقا الله که رسید حضرت بعد از آنکه غذای کودکانش را آماده کرد، وسط حجره دست را زیر صورت گذاشت و رو به قبله خوابید و حالت احتضار رسید پرده کنار رفت و فاطمه(س) نگاهی کرد و این کلمات را بر زبان جاری کرد:« السلام علی جبرئیل، السلام علی رسول الله، اللهم مع رسولک ، اللهم فی رضوانک و جوارک و دارک دارالسلام»

بعد فرمود:آیا آنچه من می بینم شما نیز می بینید؟ گفتند: تو چه می بینی؟

فرمود: این موکبهای اهل آسمان است ، و این جبرئیل است و این پیامبر خداست که می فرماید : دخترم بیا ، آنچه در پیش داری برای تو بهتر است .

بعد چشمانش را باز کرد و  گفت:« و علیک السلام یا قابض الارواح ، در قبض روح من عجله کن و ناراحتم مکن» بعد گفت:« الیک ربی، لا الی النار» پروردگار من رو به سوی تو ، نه به سوی آتش .

سپس فاطمه(س) چشمهای خود را روی هم گذاشت و دستها و پاها را دراز کرد و زندگی او بین مغرب و عشا به پایان رسید و به سوی خدا و پیامبر(ص) رفت.


شهادت جانسوز

اسماء مشاهده کرد که سیده اش از دنیا رفت. اینجا بود که گریبان چاک زد و خود را روی جنازه انداخت و او را بوسید و گفت: یا فاطمه، وقتی خدمت پدرت پیامبر(ص) رسیدی از طرف اسماء به او سلام برسان.

در این حال حسن و حسین (ع) از در وارد شدند و دیدند مادرشان خود را پیچیده و خوابیده است . گفتند: ای اسماء مادرمان در این ساعات نمی خوابید؟

اسماء گفت: فرزندان پیامبر ، مادرتان خواب نیست بلکه از دنیا رفته است .

 وقتی شنیدند اما حسن (ع) خود را روی جنازه مادر انداخت و گفت مادر جان پیش از آنکه روحم از بدن جدا شود با من سخنی بگو.

 امام حسین(ع) پای مادر را می بوسید و می گفت : ای مادر، من پسرت حسینم ، پیش از آنکه قلب من از جا کنده شود و بمیرم با من تکلم کن.


امیر المومنین (ع) و مرگ زهرا(س)

اسماء به آنان گفت: ای فرزندان پیامبر ، روانه شوید و پدرتان را از مرگ مادر تان با خبر کنید. حسنین از خانه بیرون رفتند و وقتی نزدیم مسجد رسیدند صدایشان را به گریه بلند کردند.

 جمعی از صحابه آمدند و سبب گریه را پرسیدند و حسنین گفتند: مگر مادرمان فاطمه(س) نمرده است ؟

 امیر المومنین(ع) با شنیدن این خبر با صورت  به زمین افتاد و گفت:« ای دختر محمد(ص) ، بعد از تو با چه کسی تسلی بیابم » بعد به طرف خانه آمد.


تجهیز ملکوت

مردم پیمان شکن در اطراف خانه زهرا(س)  جمع شدن و معلوم است در اینگونه موارد ابوبکر و عمر ملعون از همه پیش قدم تر خواهند بود.

 امیرالمومنین(ع) به ابوذر دستور داد به مردم بگوید: همه برگردید که تشییع جنازه دختر پیامبر در این شبانگاه به تاخیر افتاد و مردم هم متفرق شدن.

پاسی از شب گذشته ، سر و صداها فرو نشست و چشمها بخواب رفت. امیر المومنین(ع) بر خاست تا وصیتهای فاطمه(ع) را انجام دهد. آن بدن ضعیف که از مصائب و زجر جسمی و روحی آب شده بود و جایگاه غسل نهاد، و یک شاخه نخل روشن کرد ، و اسماء بنت عمیس آب می آورد و حضرت او را از زیر لباس بدون اینکه پیراهن او را بیرون بیاورد- غسل می داد و شاید به آن سبب بود که یتیمان فاطمه(س) نگاه می کردند و امیر المومنین (ع) نخواست بدن مادر را مشاهده کنند، بالاخص که بدن زهرا(س) مجروح و مصدوم بود.

امیر المومنین (ع) خودش زهرا(ع) را غسل می داد زیرا او صدیقه بود و جز صدیق نباید او را غسل می داد . چنانچه مریم(ع) را حضرت عیسی (ع) غسل می داد . و معصوم را باید معصوم غسل بدهد و دست غیر معصوم به او نرسد و دیگر اینکه وصیت زهرا(ع) همین بود. در روایتی آمده است علی (ع) با همان پرده ای که بدن رسول خدا را خشک نمود بدن زهرا(س) را خشک کرد .

امیر المومنین(ع) سه یا پنج بار بر بدن دختر پیامبر(ص) آب ریخت و در مرتبه آخر مقدار کافور به آن اضافه کرد و غسل را به پایان برد و هفت پارچه کفن بر او پوشانید. بعد یک پارچه سراسری غیر از کفن به او پوشانید و این کلمات را می گفت: « بارالها، این بانو کنیز توست و دختر پیامبر و برگزیده تو و بهترین آفریدگار توست و خدایا، حجتش را به او تلقین فرما و برهان و دلیلش را محکم و استوار کن و درجه و مقام او را بالا ببر و بین او و پدر بزرگوارش جمع فرما»


وداع با جنازه مادر

وقتی غسل و تکفین فاطمه(س) تمام شدو علی (س) خواست بند کفن را ببندد دید اطفال در کنار بدن مادر به حالت انتظار با نگاه پر درد و حسرت ایستاده و به پدر بزرگوار چشم دوخته اند که اجازه دهد یک بار دیگر با مادر مهربان وداع کنند. حضرت با صدای بی رمق و گریان صدا زد: یا زینب ، یا ام کلثوم ، یا حسن، یا حسین ، یا فضه ، بیائید از مادرتان  توشه آخرین وصال را بردارید که اینک هنگام جدایی است ، و دیدار بعدی در بهشت است .

با شنیدن این کلمات و اجازه پدر برزگوار با سرعت آمدند و همانند پروانه که خود را روی شمع و چراغ می زند خود را به روی بدن پاک ریختند که گویا کفن مادر مهربانشان را با آب دیدگان شستشو می دادند و با آه سوزان و ناله آرام جانگداز خشک می کردند.

 اگر کسی بخواهد گوشه ای از حال وداع کودکان با فاطمه(س) را بفهمد بایداز  بقیه قضیه بدست آورد . امیر المومنین (ع) که شاهد قضیه  بود می فرماید:

در آن حال که اطفال خود را روی جنازه مادر انداخته بودند خدا را شاهد می گیرم که فاطمه (س) ناله پر محبت و آهی جانسوز کشید و دستهای مبارک را از کفن بیرون آورد و دو فرزند خود حسن و حسین (ع) را به سینه پر مهرش چسبانید.

آری حال کودکان فاطمه (س) اهل آسمان را به ضجه در آورد و با اهل یت و حسنین و زینبین و فاطمه(ع) در گریه و زاری شرکت کردند . ناگاه هاتفی صدا زد  (( یا علی(ع) ، حسن و حسین را از سینه مادر بردار که حالت آنان فرشتگان آسمان را به گریه در آ<رد ؛ و خداوند دوستدار فاطمه و مشتاق دیدار دوست خود است .

امیر المومنین (ع) با ملاطفت کودکان را از سینه زهرایش جدا کرد .

با این حال غسل و کفن مادرم فاطمه (ع) و وداع کودکانش به پایان رسید . اینک نماز بر فاطمه(س) و تشییع و دفن آنگونه که مقرر شده بود شروع شد. در نماز فاطمه(س) باید کسانی باشند که به فاطمه(س) ستم نکرده و در برابر این فاجعه ساکت ننشستند. که طبق روایات علی(ع) به همراه حسن(ع) ، حسین(ع) ، عمار ؛ مقداد؛ عقیل ؛ زبیر؛ ابوذر؛ سلمان؛ و جمعی از خواص بنی هاشم بودند.

بعد از نماز بر بدن فاطمه(س) ، امیر المومنین(ع) دست به دعا برداشت و گفت : بار الها ، من از دختر پیامبرت راضی هستم ، خدایا او هراسان بود انیس او باش . بار خدایا از او دوری کردند تو با او پیوند نما . خدایا به زهرا(س) ستم شد برای او حکم کن و تو بهترین حکم کنندگانی .

 سپس امیر الومنین(ع)  دو رکعت نماز خواند ( از امام صادق (ع) روایت است : حضرت (ع) یک تکبیر می گفت ، جبرئیل یک تکبیر و بعد فرشتگان مقرب الهی تکبیر می گفتند تا اینکه امیر المومنین (ع) پنج تکبیر گفت) سپس و دستهایش  را به آسمان بلند کرد و گفت :« این دختر پیامبرت فاطمه(س) است که او را از تاریکی به سوی نور خارج کردی » در این هنگام زمین به مسافت یک میل در یک میل روشن گردید.


قبر فاطمه(س)

اینک امیر المومنین(ع) می خواهد طبق وصیت مادرم فاطمه(س) را در محلی به خاک بسپارد  وتشییع کنندگان آن حضرت همان نماز گذارن حضرتش یعنی علی(ع) به همراه حسن(ع) ، حسین(ع) ، عمار ؛ مقداد؛ عقیل ؛ زبیر؛ ابوذر؛ سلمان؛ و جمعی از خواص بنی هاشم بودند.

امیر المومنین(ع) داخل قبر رفت و جسم پاره تن پیامبر را روی دست گرفت و در لحد خوابانید و آن چهره ای که از نخستین روز ولادت تا هنگام شهادت در برابر پروردگارش در سجده به خاک سائیده بود و پیامبر(ص) هر شب قبل از خواب او را می بوسید ، امیر المومنین(ع) آن را به خاک قبر گذاشت و خطاب کرد: ای زمین، امانتم را به تو می سپارم . این دختر پیامبر(ص) خداست.

بعد گفت:« بسم الله الرحمن الرحیم ، بسم الله و بالله و علی ملۀ رسول الله محمد بن عبدالله ، ای صدیقه، تو را به کسی که او از من به تو اولی تر است واگذار کردم و من برای تو به آنچه که خدا برای تو راضی است راضی شدم»

بعد این آیه را خواند:« منها خلقنا کم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم  تارّۀ اخری»

سپس امیر المومنین(ع) خشک یا سنگ احد را چید و از قبر بیرون آ»د و چند نفر که حاضر بودند قبر در گرانمایه پیامبر(ص) را با خاک هموار کردند.

 روایت است که می گویند امیر المومنین(ع) ده قبر و بعضا 40 قبر همانند قبر زهرا (س) حفر کرد تا قبر بانوی دو عالم مشخص نگردد.


عکس العمل ابو بکر و عمر

شب دفن مادرم زهرا(س) به صبح رسید و مردم اول بامداد دسته دسته برای تشییع فاطمه(س) آمدند. . پیشگام تر از همه آن دونفر ملعونی که فاطمه (س) را شهید کردند بودند و حضرت از آنان غضبناک و خمشگین بود و ناراضی از آنان از دنیا رفت .

 ابوبکر و عمر با بقیه مردم در خانه علی(ع) منتظر تشییع فاطمه (ع) بودند که مقداد خبر دفن او را به مردم اعلام کرد.

 عمر به  ابوبکر   گفت : من به تو نگفتم اینان در فکر دفن پنهانی دختر پیامبر(ص) هستند.

مقداد گفت: فاطمه(س) از شما غضبناک بود و خود وصیت کرده بود که شما دو تن بر او نماز نخوانید و در تشییع جنازه اش حاضر نشوید .

 عمر خشمگین شد و به مقداد حمله کرد و به سر و صورت او زد . مردم جمع شدن و او را از دست عمر نجات دادند . مقداد فریاد زد : دختر پیامبر در اثر ضربات و تازیانه ای که بر او زدی از دنیا رفت ، و تا آخرین ساعات پیکرش خون آلود و خون از کمر و پهلویش جاری بود. اینکه مرا به جرم گفتن وصیت فاطمه(س) می زنی عجیب نیست.

بعد از مقداد ، عباس عموی پیامبر(ص) و بعد عقیل با عمر گفتگو کرد .

از طرفی هم وقتی فهمیدند فاطمه(س) شب به خاک سپرده شده طبق عادت همه رو به سوی بقیع کردند که قبر فاطمه(س) را ببینند ، ولی دیدند امیر الومنین(ع) هفت یا چهل قبر درست کرده و بر همه مشتبه شد که قبر زهرا(س) کدام است .

 مردم متحیر و سرگردان ضجه می زدند و یکدیگر را سرزنش می کردند که از پیامبر مان فقط یک دختر  باقی مانده بود و او از دنیا رفته و دفن شده ، و ما در وفات او و نماز او و دفن او حاضر نشدیم ومحل قبرش را هم نمی دانیم.


شکست تصمیم عمر

عمر فریاد بر آورد : چند تن از زنان مسلمین را بیاورید که قبرها را بشکافند و بدن زهرا(س) را بیرون بیاورند تا بر او نماز بخوانیم و بعد هم قبرش را زیارت کنیم . این خبر به علی(ع) رسید . آنحضرت لباس زردی را که لباس رزم او بود پوشید و ذوالفقارش را از غلاف بیرون آورد، و چشمان حق بینش از خشم سرخ شد و رگهای گردنش ورم کرد و به سوی بقیع به راه افتاد .

همه علی (ع) را می شناختند که تصمیم و هشدار او جدی است . لذا همه هراسان کنار رفتند ، و تنها عمر بود که جلو آمد و برابر امیر المومنین(ع) ایستاد و گفت: یا ابالحسن چه می گویی ؟ به خدا سوگند ما قبرها را می شکافیم تا بدن فاطمه(س) دختر پیامبرمان را پیدا کنیم و بر او نماز بگذاریم .

اینجا بود که امیر المومنین(ع) جلو آمد و گریبان عمر را گرفت و او را به زمین کوبید و فرمود: ای پسر زن سیاه بی اصل و نسب ، من از حقم گذشتم که مبادا مردم مرتد شوند و از دینشان بر گردند ، و اما درباره قبر فاطمه(س) ، قسم به خدایی که جان علی در دست اوست ، اگر تو یا اصحابت این تصمیم را بگیرید و دست به ای قبرها بزنید ، زمین را از خونتان سیراب می کنم.

ابوبکر پیش آمد و گفت : یا ابالحسن ، تو را به حرمت پیامبر و به عزت و اقتدار خداوند عرش سوگند می دهم که این مورد کاری که خوشیند تو نیست انجام نمی دهیم .

امیر المومنین(ع) عمر را رها کرد ، و مردم نیز رفتند و دیگر قبر زهرا (س) را از خاطر بردند.

 

انشالله پس از ظهور فرزندش مهدی صاحب الزمان(عج) چشمان عاشق، آن تربت پاک را زیارت خواهند کرد

اللهم عجل لولیک الفرج

انشالله



تاريخ : یک شنبه 2 اسفند 1394 | 13:17 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

باسمه تعالی

مجلس انس با قرآن در کانون فرهنگی وهنری نورالجنان مسجد امام علی (ع)  ومسجد حضرت ابوالفضل شهرستانک هر شب بعد از نماز مغرب وعشا برگزار می گردد که در این برنامه :ضمن تلاوت 5 صفحه از قرآن کریم به نیت پنج تن آل عبا ،  آموزش روخوانی قرآن کریم ، ترجمه وتفسیر آیات برجسته ونیز بیان احکام ویژه دانش آموزان ، جوانان ونوجوانان ومسائل دینی واخلاقی توسط امام جماعت برگزار می گردد .

 


موضوعات مرتبط: اخبار روستاي شهرستانك

تاريخ : چهار شنبه 9 دی 1394 | 12:6 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

میلاد با سعادت رسول اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) و حضرت امام جعفر صادق (ع) بر تمامی مسلمین جهان فرخنده و مبارک باد.

 

محمد پاک و شفاف و زلال است / که مرات جمال ذوالفقار است

محمد تا نبوت را برانگیخت / ولایت را به کام شیعیان ریخت

فرخنده سالروز بعثت پیام آور نور و رحمت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم بر تمامی مسلمانان جهان تبریک و تهنیت باد.

عاشقان بُستان جان‌بخش دعا را بنگرید
این دو نور عالم آراى خدا را بنگرید
باده نوشان مِى قالوا بلى را بنگرید
وجه صادق را، جمال مصطفى را بنگرید

 

 

چهل حدیث از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)

 

1- ِ ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِق‏ : ْ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان‏


نشان منافق سه چیز است : 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .

تحف العقول ص 316


2-  لَا یَنَالُ شَفَاعَتِی مَنْ أَخَّرَ الصَّلَاةَ بَعْدَ وَقْتِهَا


کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید

محاسن ص 80


3- أبغض الحلال الی الله الطلاق .


منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است .

نهج الفصاحه ص 157 ، ح 16


4- ِ خَیْرُ الْأَصْحَابِ مَنْ قَلَّ شِقَاقُهُ وَ کَثُرَ وِفَاقُه‏ .


بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام ج 2 ، ص 123


5- ابن آدم إذا أصبحت معافى فی جسدک آمنا فی سربک عندک قوت یومک فعلى الدّنیا العفاء


فرزند آدم وقتی تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت (غذای ) یک روز خویش راداری ، جهانگیر مباش .

نهج الفصاحه ص 159 ، ح 23

 

 

6-ابن آدم عندک ما یکفیک و تطلب ما یطغیک ابن آدم لا بقلیل تقنع و لا بکثیر تشبع‏
 


فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع کند در دسترس خود داری و در پی آنچه تو را به طغیان وا می دارد روز میگذاری ، به اندک قناعت نمیکنی و از بسیار سیر نمی شوی .

نهج الفصاحه ص 159 ، ح 24


7- مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّة


هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 145 - الجعفریات(الاشعثیات) ص 198


8- اتّق دعوة المظلوم فإنّما یسأل اللَّه تعالى حقّه و إنّ اللَّه تعالى لا یمنع ذا حق حقّه‏


از نفرین مظلوم بپرهیز زیرا وی به دعا حق خویش را از خدا میخواهد و خدا حق را از حق دار دریغ نمی دارد .

نهج الفصاحه ص 161 ، ح 35


9- اتقوا الحجر الحرام فی البنیان فانه اساس الخراب


از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهیزید که مایه ویرانی است .

نهج الفصاحه ص 162 ، ح 38


10- الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً أَفْضَلُهَا جُزْءً طَلَبُ الْحَلَال‏


عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 12 ، ح 14585


11- اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه‏


از فراست مؤمن بترسید که چیزها را با نور خدا می نگرد .

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 218 ، ح 3


12- اتّقوا الدّنیا فو الّذی نفسی بیده إنّها لأسحر من هاروت و ماروت.
 


از دنیا بپرهیزید ، قسم به آن کس که جان من در کف اوست که دنیا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .

نهج الفصاحه ص 163 ، ح 44 {شبیه این حدیث در مجموعه ورام ج 1 ، ص 131}


13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الی السماء کأنها شرارة


از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان میرود .

نهج الفصاحه ص 163 ، ح 47


14- لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّیَام‏


براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.

کافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 62


15- اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی و عقوق الوالدین .


دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر .

نهج الفصاحه ص 165 ، ح 58


16-أجرؤکم على قسم الجدّ أجرؤکم على النّار


هر کس از شما در خوردن قسم جدّی تر است به جهنم نزدیکتر است .

نهج الفصاحه ص 166 ، ح 64


17- أجملوا فی طلب الدنیا فإن کلا میسر لما خلق له .


در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد .

شرح فارسی شهاب الاخبار ص 320 ، ح 518


18- هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار


رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

کافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 67 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 342 ، ح 14


19- احب الاعمال الی الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدین ثم الجهاد فی سبیل الله


بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .

نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70


20- أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْأَتْقِیَاءُ الْأَخْفِیَاء


محبوبترین بندگان در پیش خدا پرهیزگاران گمنامند .

مجموعه ورام ج 1 ، ص 5


21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.


همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 316 ، ح 6


22- احب الاعمال الی الله أدومها و ان قل .


محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است ، اگر چه اندک باشد .

نهج الفصاحه ص 167 ، ح 73


23- أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو کشف عنه کربا


بهترین کارها در پیش خدا آن است که (بینوایی را)سیر کنند ، یا قرض او رابپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 76


24- لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْل‏ 


هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 25 و 26 ، ح 25 - محاسن ص 17 - تحف العقول ص 6


25- احب الاعمال الی الله حفظ اللسان


بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 78


26-  أحبّ الجهاد إلى اللَّه کلمة حقّ تقال لإمام جائر


بهترین جهادها در پیش خدا سخن حقی است که به پیشوای ستمکار گویند .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 80


27- أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَى اللَّهِ مَا کَثُرَتْ عَلَیْهِ الْأَیْدِی‏


بهترین غذاها در پیش خدا آن است که گروهی بسیار بر آن بنشیند .

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 82


28- احب اللهو الی الله تعالی إجراء الخیل و الرمی .


بهترین بازیها ( ورزشها) در پیش خدا ،  اسب دوانی و تیراندازی است . 

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 83


29- طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْم‏


طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 30 ، ح 1


30- احب الله تعالی عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتری و سمحا اذا قضی و سمحا اذا اقتضی .


خداوند بنده ای را که به هنگام خرید و هنگام فروش و هنگام دریافت سهل انگار است دوست دارد .

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 85


31- أَحَبُّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِه‏ .


از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوب تر است که برای بندگان سودمندتر است .

تحف العقول ص 49 - نهج الفصاحه ص 169 ، ح 86


32- أحثوا التراب فی وجوه المداحین .


بر چهره ستایشگران ، خاک بیفشانید .

نهج الفصاحه ص 170 ، ح 91


33- أَحْزَمُ النَّاسِ أَکْظَمُهُمْ لِلْغَیْظ


آنکه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر است ، از همه کس دور اندیش تر است .

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 396 - امالی(صدوق) ص 21


34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل یخادن من یعجبه


مردم را از معاشرانشان بشناسید ، زیرا ،  کند هم جنس با هم جنس پرواز .

نهج الفصاحه ص 173 ، ح 106


35- اخوف ما أخاف علی امتی الهوی و طول الامل .


بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم .

خصال ص 51


36-  ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبِ غَافِلٍ لَاهٍ.


خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد .

بحارالانوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 321


37- ادنی أهل النار عذابا ینتعل بنعلین من نار یغلی دماغه من حرارة نعلیه .


از مردم جهنم آنکه عذابش از همه آسانتر است دو کفش آتشین بپا دارد که مغزوی از حرارت کفشهایش به جوش میآید .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 121


38- ادنی جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسیف .


آسانترین کشش های مرگ مانند صد ضربت شمشیر است .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 122


39- إذا ابتلی أحدکم بالقضاء بین المسلمین فلا یقض و هو غضبان و لیسوّ بینهم فی النّظر و المجلس و الإشارة.
 


اگر یکی از شما به کار قضاوت میان مسلمانان دچار شود باید به هنگام غضب ازقضاوت خودداری کند و میان ارباب دعوا در نگاه و نشیمنگاه و اشاره تفاوتی نگذارد .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 125


40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنیا کما یظل أحدکم یحمی سقیمه الماء .


وقتی خداوند بنده ای را دوست دارد ، دنیا را از او منع میکند چنانکه شما مریض خویش را از نوشیدن آب منع میکنید .

نهج الفصاحه ص 179 ، ح



تاريخ : چهار شنبه 9 دی 1394 | 11:38 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |



تاريخ : چهار شنبه 9 دی 1394 | 11:12 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.

قالب

parsskin go Up

.

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.




  • کمپ رز